loading...
7ses
hamedsabouri بازدید : 198 پنجشنبه 01 خرداد 1393 نظرات (0)

 

شهرام شکوهی در مردادماه 1354 در تهران به دنیا آمد. وی اصالتا شیرازی است. دلارام، همسر شهرام متولد سال 59 است و ملودی دختر 6 ساله‌ای است که حاصل این زندگی مشترک است.

در وبسایت شخصی شهرام شکوهی به آدرس http://www.shahramshokoohi.com آمده است:

شهرام شکوهی هستم متولد دهه 50 و در تهران به دنیا آمدم،اصالتا شیرازی ،اهل ایران و به ایرانی بودن خود افتخار میکنم .

سالها برای خود و در کنج خلوت و تنهائی خویش می خواندم و مینواختم و قصدی نداشتم برای ورود به بازار موسیقی که اتفاقاتی باعث این امر شد و من چه خوشبخت از این که همراهان و دوستانی چون شما یافتم .

تنها دلخوشی من به این است که گاهی حرف دل شما عزیزان را میخوانم...در غمهایتان شریک میشوم و در شادیهایتان سهیم ما را همین دلخوشی بس است.

شهرام شکوهی کوچک همه شما

 

شکوهی موسیقی را از سال ۱۳۷۱ با کلاس آواز ایرانی شروع کرده به مدت ۳ سال آواز کار کرد. او هم به گیتار علاقه داشت و هم به آواز سنتی. در دوران دانشجویی در حدود سال ۱۳۸۰ عضو گروهی بود که کنسرت‌های دانشجویی را برگزار می‌کرد؛ ولی بنا به دلایلی از موسیقی کناره گرفته و تا مدت‌ها تقریباً موسیقی را فراموش کرد و معتقد بود نباید به موسیقی به چشم یک شغل نگاه کرد.

ورود وی به موسیقی حرفه‌ای در سال ۱۳۸۵ و با آهنگ «مدارا» اتفاق افتاد. این ورود کاملاً ناخواسته بود حتی در خانواده هم مخالف حضور وی در عرصهٔ موسیقی حرفه‌ای بودند. در این که سال قرار بود مراسم «خانهٔ فرهاد» برگزار شود، به پیشنهاد یکی از دوستانش شرکت کرد و برای آن مراسم قطعهٔ «مدارا» را در یک استودیوی خانگی کوچک و با کمترین امکانات ضبط کرد؛ اما آن برنامه لغو شد.

او که به مباحث مطرح‌شده در مسابقهٔ خوانندگی نکست پرشین استار شبکهٔ تی‌وی پرشیا ۱ انتقاد داشت از طریق ایمیل به مسؤولین برنامه اعتراض کرد و در پاسخ به او گفتند اگر اعتراضی دارید می‌توانید در برنامه حضور داشته و با داوران ستار رامین زمانی مریم حیدرزاده صحبت کنید. به این ترتیب او در نوروز سال ۱۳۸۸وارد مسابقه شده و همان قطعهٔ «مدارا» را اجرا کرد و در جواب داوران نقد و دلیل آورد. آن برنامه به‌شدت مورد توجه بینندگان‌اش قرار گرفت ولی وی از طرف داوران برنامه اجازهٔ حضور در فینال را به دست نیاورد.

حضور در مسابقهٔ نکست پرشین استار باعث شد نام شهرام شکوهی در بین مخاطبان موسیقی فارسی‌زبان شناخته شود؛ خواننده‌ای که با همان حضور، باعث شد قطعهٔ «مدارا» مورد توجه قرار گرفته و تهیه‌کنندگان مختلف داخل و خارج از ایران به منظور عقد قرارداد به سراغ وی بروند؛ اما او با مشورت با کسانی که تجربهٔ بیشتری در این وادی داشتند، بهترین مسیر را برای فعالیت، کار در داخل ایران دانست.

اولین آلبوم وی با نام «مدارا» در ۱۶ آبان سال ۱۳۹۰ همهٔ مجوزها را کسب کرده منتشر شد. این آلبوم ۱۰ قطعه داشت که شامل ۵ قطعه با سبک خاص وی و ۵ کار پاپ بود. میلاد ترابی و امیرحسین کاشانیان در این آلبوم با وی همکاری داشته‌اند. این آلبوم تحت امتیاز شرکت «هنر اول» بود و ناشر با توجه به شناخت نسبی مخاطبان موسیقی از شکوهی پیش‌بینی می‌کرد با استقبال مخاطبان موسیقی مواجه شود و به همین خاطر آلبوم را در تیراژ بالا وارد بازار موسیقی کشور کرد. با اینکه آلبوم «مدارا» در بدو ورود خود با حاشیه‌هایی همراه شد ولی حاشیه‌ها نتوانست جلوی فروش خوب این آلبوم را بگیرد و مسیری را که خود انتخاب کرده بود، بی‌سر و صدا طی کرد تا جایی که توانست به یکی از آلبوم‌های پرمخاطب تبدیل شود.

سبک خوانندگی شهرام شکوهی با صدای موسیقی سنتی ایرانی است. وی که معتقد است به اندازهٔ کافی این صداها شنیده شده، بنابراین سعی کرد نوع استفاده از آن را تغییر داده و با موسیقی بر پایهٔ گیتار اسپانیش تلفیق کند.

چیزی که باعث شد وی چنین ایده بگیرد نکته‌ای بود که حاتم عسکری، استاد وی، به او گفت. به اعتقاد عسکری غیر از موسیقی ایرانی تنها موسیقی‌ای در دنیا که حالتی از تحریر دارد موسیقی اسپنیش است که آن‌ها با لالا تحریر ایجاد می‌کنند؛ و از آن‌جا که شهرام شکوهی به گیتار علاقه داشت سعی کرد تلفیقی از آواز ایرانی و موسیقی اسپنیش ایجاد کند.

 

گفت و گوی مجله ایده آل با شهرام شکوهی و همسرش دلارام

مجله ایده آل:  شهرام شکوهی از خوانندگان تازه‌وارد دنیای حرفه‌ای موسیقی است که تقریبا یک سال از انتشار آلبوم اولش می‌گذرد اما زندگی مشترک او نزدیک ۶ سال است که شروع شده و حضور دختر کوچولوی آنها به نام ملودی، گرمی این زندگی را بیشتر کرده است. گپی مختصر با شهرام شکوهی و همسرش، دلارام داشتیم تا رازهای یک زندگی زناشویی موفق را از قول این زوج بشنویم. دلارام، همسر شهرام متولد سال ۵۹ است و ملودی دختر ۴ساله‌ای است که حاصل این زندگی مشترک است.

شهرام: وجود ملودی در زندگی واقعا به من انگیزه داد. وقتی شما خانواده دارید و مسئولیت آنها بر‌عهده شماست هر کاری که انجام می‌دهید برای خوشبختی آنهاست؛ اگر من آدم مجردی باشم که هیچ هدفی در زندگی نداشته باشم، ممکن است به جای اینکه یک مسیر حساب شده را طی کنم، خیلی دلبخواهی کار ‌کنم؛ بنابراین داشتن خانواده باعث می‌شود منسجم‌تر کار کنید؛ این همان هنرمند متعهد است. وقتی شما نگران بچه خودتان باشید که گرفتار فلان آفت نشود، خب طبیعتا این نگرانی فردا برای همسایه شما هم به وجود می‌آید؛ در یک جمله: اگر برای خانواده خودت نگرانی داشته باشی برای همه افراد جامعه هم  نگرانی. 

مردها بی‌انصاف هستند:

دلارام: مردها کلا بی‌انصاف هستند و هرقدر که به آنها کمک کنید باز هم به نظرشان شما کم‌کاری کرده‌اید. هرقدر هم از خودگذشتگی کنید باز هم توقع مردها بیشتر است؛ البته من این را در مورد شهرام نمی‌گویم چون اصلا چنین آدمی نیست و همیشه قدردان بوده اما من همیشه از خیلی چیزها که مربوط به خودم می‌شده، گذشتم تا کمک حال شهرام باشم و خیلی از مواقع به دلیل اینکه درگیر بوده از خیلی تفریحاتی که دوست داشتم با هم داشته باشیم گذشتم و با روی خوش با این قبیل مسائل برخورد کردم تا فشار کمتری به شهرام وارد شود و بتواند در کارش پیشرفت کند؛ مثلا در غذا درست کردن باید احتیاط کنم و از ادویه‌جات و غذاهای سرخ‌شده استفاده نکنم تا به حنجره‌اش آسیبی وارد نشود؛ هرچند که خیلی قدرشناس است اما فکر می‌کنم یک جاهایی می‌توانسته منصف‌تر باشد. البته بی‌انصافی هم نمی‌شود گفت چون به‌نوعی، خصلت آقایان است که متوقع هستند. 

  ماجرای چای روز خواستگاری

دلارام: شهرام خیلی چای‌خور است و من هم با فلسفه چای ریختن روز خواستگاری مشکل دارم. روز خواستگاری وقتی قرار بود چای بیاورم به مادرم گفته بودم که چای را در آشپزخانه در استکان‌ها بریزد و آماده کند. بعد از چند دقیقه من به آشپزخانه رفتم و چای را آوردم و همه چیز طبق برنامه‌ پیش رفت و چون آن موقع‌ها نمی‌دانستم که شهرام خیلی چای‌ دوست دارد، فکر نمی‌کردم چند دقیقه بعد دوباره چای بخواهد. وقتی شهرام دوباره چای خواست، به آشپزخانه رفتم و دیدم زیر کتری خاموش است و از همان چای که یخ کرده بود، یک استکان ریختم و برای شهرام آوردم و با نگاه منظورم را به او رساندم که در جمع به روی خودش نیاورد چای یخ کرده و شهرام خیلی خوب فیلم بازی کرد و طوری چای را خورد که کسی متوجه نشد! 

  موفقیت در موسیقی با همراهی همسر

شهرام: بدون وجود دلارام ادامه فعالیت در زمینه موسیقی برای من امکان‌پذیر نیست. چون موسیقی اصلا کاری معمولی نیست؛ هم از نظر بازخوردهایی که در محیط بیرون از خانه وجود دارد که معمولا در روابط خانوادگی مشکل ایجاد می‌کند و هم نوع کار. به عنوان مثال یکی از مواردی که در گذشته دلارام با آن مشکل داشت ساعت کاری من بود. چون کار موسیقی تازه از ساعت ۹ شب شروع می‌شود و تا ۶ صبح ادامه دارد و مثل یک کار اداری نیست که ساعت کار مشخصی داشته باشد. ممکن است کسی که در این زمینه فعالیت می‌کند یک ماه کامل در خانه باشد اما ۲ ماه اصلا نتواند به خانه بیاید. به هر حال این اتفاقات وجود دارد؛ مثلا در روند تولید آلبوم علاوه بر اینکه حضور فیزیکی نداری، حتی مواقعی هم که هستی، درگیری فکری داری و اینجا خانواده باید تحمل کند. 

دلارام: رابطه ما به دلیل اعتمادی که در آن وجود دارد خیلی کم دچار مشکل می‌شود چون رابطه من و شهرام مثل رابطه ۲ دوست صمیمی است و اگر جایی مشکلی پیش بیاید با هم صحبت کرده و مشکل را حل می‌کنیم.

   کار مشکل​زا نیست

دلارام: به نظر من در زندگی مشترک شهرت خیلی اهمیت ندارد چون بستگی به ذات آدم دارد که در زندگی چه رفتار و اخلاقی داشته باشد. وقتی کسی تعهد دارد، دیگر شهرت داشتن یا نداشتن خیلی نمی‌تواند در نحوه زندگی او تاثیری داشته باشد اما بالاخره یکسری مشکلات خواه‌ناخواه وجود دارد که خوشبختانه تا به امروز توانسته‌ایم آن را مدیریت کنیم. 

  مشکل از خانم​هاست یا آقایان؟

شهرام: اعتماد نداشتن، اصولا مشکل خانم‌هاست. بیشتر خانم‌ها هستند که اعتماد ندارند اما من همیشه به دلارام اعتماد داشته‌ام.

دلارام: اتفاقا من با این حرف مخالفم چون آقایان کارهایی می‌کنند که باعث می‌شود خانم‌‌ها بدبین شوند و اصولا خانم‌ها از اول اینطوری نبودند. اگر مشکلی وجود داشته باشد که زن و شوهر، یک مقدار نسبت به هم بدبین شوند مطمئنا یکی از طرفین باید کوتاه بیاید تا مشکل حل شود اما در مورد رابطه ما خوشبختانه چنین مشکلاتی تا به حال نداشته‌ایم. مسلما در هر زندگی یک مقدار بالا و پایین وجود دارد اما در همان اوایل در مورد این موضوعات صحبت کردیم چون به هر حال در اوایل زندگی مشترک شناخت کافی نسبت به هم نداشتیم؛ بنابراین سعی کردیم مسائل را بین خودمان حل کنیم هرچند که در اوایل، فعالیت‌های هنری شهرام به شدت امروز نبود؛ بعد از اینکه کمی زمان گذشت و فعالیت‌های شهرام حرفه‌ای شد، خب بالطبع مشکلات جدیدی به وجود آمد که تعدادی از آنها حل شد اما بعضی از آنها روی هم ماند و تلنبار شد اما خب یک اتفاق همه چیز را تغییر  داد و مسیر زندگی ما عوض و اعتماد بین ما صد درصد شد.  

   قوانین توافقی

دلارام: قبل از ازدواج شهرام از من پرسید که با شغلش مشکلی دارم یا نه و من هم گفتم نه، چون فکر نمی‌کردم که دایره این کار وسعت پیدا کند و اوایل یک مقدار هم مخالفت می‌کردم و خیلی تمایل نداشتم که به صورت حرفه‌ای وارد این کار شود اما هرچه فکر کردم، دیدم با این طرز فکر دارم جلوی علاقه و رشد شهرام را می‌گیرم. وقتی اینقدر در این زمینه استعداد دارد به خودم اجازه ندادم که این حق را از او بگیرم؛ بنابراین یکسری قوانین بین خودمان گذاشتیم که تا وقتی طبق این قوانین پیش برویم مشکلی پیش نخواهد آمد. این قوانین راجع به رفت‌وآمدها، ساعت‌های کار و… که به صورت توافقی بود و قسمت عمده‌ای از مشکلات ما را حل کرده است. 

شک از کجا شروع می‌شود؟

شهرام: راستش را بخواهید من تا به حال به شک کردن فکر نکردم و کلا آدمی هستم که اعتماد کردن را دوست دارم و به نظرم هیچ‌کس دزد نیست مگر اینکه خلافش ثابت شود و خودم هم به دنبال این نمی‌روم که خلافش به من ثابت شود. هرچند بارها پیش آمده که اشخاصی بوده‌اند که از اعتماد من سوءاستفاده کنند. در چنین شرایطی تنها کاری که می‌کنم این است که آن شخص را به طور کامل کنار می‌گذارم و ارتباطم را با او محدود می‌‌کنم. به نظر من اصلا آدم بد وجود ندارد؛ حتی کسانی که همه می‌‌گویند آدم بدی هستند، باز هم می‌توانی در آنها جنبه‌های مثبت پیدا کنی چون ذات همه آدم‌ها خوب است و همه ذات‌شان را از خداوند گرفته‌اند؛ بنابراین به نظرم آدم بدذات وجود ندارد و شرایط محیط و تربیت خانوادگی است که روی آدم تاثیر می‌گذارد.

هرکسی را بهر کاری ساختند

شهرام:  اعتقاد دارم که هرکسی برای کاری به دنیا می‌آید. من قبل از موسیقی خیلی چیزها و کارها را امتحان کردم؛ هرچند که در آن زمان هم موسیقی را به صورت تفریحی دنبال می‌کردم اما هیچ‌کدام از آن کارها برای من ساخته نشده بود و این کار خوشبختانه تاثیر بدی روی زندگی خصوصی من نداشته است؛ به خصوص اینکه در حال حاضر خیلی‌ها من را به قیافه نمی‌شناسند.

  زندگی مجردی آرامش ندارد

شهرام: هرکسی در مرحله‌ای در زندگی نیاز پیدا می‌‌کند که ازدواج کند ولی خب، بعضی از تبعات قبل از شهرت باعث می‌شود از ازدواج کردن فاصله بگیرید یا گاهی آنقدر مشکلات‌تان زیاد می‌شود که باعث می‌شود تصمیم بگیرید آدم دیگری را درگیر مشکلات‌تان نکنید. در کار ما بحث آرامش خیلی مهم است و باید آرامش فکری داشته باشی تا بتوانی روی کارت تمرکز کنی و کار خوبی ارائه دهی. معمولا زندگی‌های مجردی فاقد این آرامش است. اثر یک هنرمند درحقیقت آینه‌ای از زندگی و محیط اطراف و خانواده اوست؛ بنابراین اگر یک اثر هنری خوب و دلنشین است، مطمئن باشید از محیط شکل گرفته که آن هم خوب و دلنشین بوده و بالعکس اگر از یک زندگی پرتلاطم و پردردسر شکل گرفته بود مطمئنا اثر خوبی روی بیننده یا شنونده نمی‌‌گذاشت.

منبع : مجله ایدال

 

 

مصاحبه ای خواندنی با شهرام شکوهی

صحبت از شهرام شکوهی است؛ خواننده ای که با حضور در یکی از مسابقات ماهواره ای استعدادش را نشان داد و بعد از چند سال با آلبوم «مدارا» ورودش را به بازار رسمی موسیقی داخل کشور جشن گرفت.

خودش می گوید پدیده نیستم و فقط کسی است که یک مقدار دیر وارد بازار موسیقی شده. صحبت از شهرام شکوهی است؛
خواننده ای که با حضور در یکی از مسابقات ماهواره ای استعدادش را نشان داد و بعد از چند سال با آلبوم «مدارا» ورودش را به بازار رسمی موسیقی داخل کشور جشن گرفت و حالا طرفداران زیادی برای خود دست و پا کرده است. شکوهی برخلاف صدای خشداری که دارد، خیلی مهربان و بااحساس است. این را میتوان از رفتار بسیار خوبش با «ملودی» فهمید؛ ملودی نام دختر چهار ساله شهرام شکوهی است که تمام آهنگهای پدر را حفظ است و در میان همه این آهنگها، «مدارا» را بیشتر از همه دوست دارد.
-- در نظرسنجی های مختلف به عنوان پدیده موسیقی ایران معرفی شده اید، زمانی که داشتید «مدارا» را تولید می کردید، به فکر ستاره شدن بودید؟
اینطور نبود که بخواهم با رویکرد ستاره شدن کار کنم، اما از همان ابتدا هم خودم پیش بینی می کردم که اگر کار منتشر شود، با چه بازتاب هایی روبه رو خواهم شد. در مورد کلمه پدیده هم که اشاره کردید، باید بگویم شخصاً به این موضوع اعتقادی ندارم، چون پدیده در نظر من کسی است که از هفت–هشت سالگی استعداد خاصی را از خود به نمایش بگذارد. کسانی مثل من یا مهدی یراحی یا مازیار فلاحی پدیده نیستیم؛ ما کسانی هستیم که یک مقدار دیر وارد بازار موسیقی شده ایم!


-- دلیل دیر وارد شدنتان به دنیای موسیقی چه بود؟
چون من اصلاً قصد نداشتم حرفه ای کار کنم. راستش را بخواهید من به خاطر جنس صدایم زیاد به حرفه ای شدن فکر نمیکردم.


-- پس چرا در مسابقه یکی از شبکه های ماهواره ای شرکت کردید؟
من در آن مسابقه شرکت نکردم که نفر اول شوم! در این برنامه بارها دیده بودم که به بچه هایی که از ایران در مسابقه شرکت می کردند، توهین می شد و داورها بچه ها را مسخره می کردند. اگر این برنامه را دیده باشید، می دانید که در عمل با من هم جنگیدند و در نهایت من را قبول نکردند. البته باتوجه به بحث های پشت پرده ای که به وجود آمده بود، خودم هم مطمئن بودم که انتخاب نمی شوم. شرط انتخاب آنها این بود که اگر در ایران سکونت داری، باید کشور را ترک کنی.


-- پس شما برنامه های قبلی را دیده بودید و از رفتار داورها با شرکت کنندگان ایرانی دلخور بودید؟
بله؛ نوع برخورد با شرکت کنندگانی که از ایران آمده بودند، اصلاً خوب و مودبانه نبود. مثلاً وقتی یکی از شرکت کننده ها می خواست آهنگ یکی از خوانندگان داخلی را بخواند، توهین آمیز می گفتند این کسی که می خواهی آهنگش را بخوانی اصلاً کی هست؟ به هر حال آنها نماینده موسیقی لس آنجلسی بودند و از نظر من و خیلی از دوستان دیگر، این نوع موسیقی مدت هاست تمام شده و اگر کمکی که امروز از داخل ایران به آنها می شود، قطع شود، موسیقی لس آنجلسی کاملاً ریشه کن خواهد شد. نمی خواهم بگویم آن مسابقه تقابل موسیقی داخلی و لس آنجلسی بود، اما رفتارهایی که در این برنامه دیدم من را مجاب کرد تا با حضور در آن نشان دهم که وضع موسیقی داخلی به شکلی که توسط این برنامه تبلیغ می شود، خراب نیست. من به این برنامه ایمیل زدم و اعتراضم را نسبت به روش و عملکرد برنامه اعلام کردم.


-- جواب آنها چه بود؟
خب طبیعتاً جواب سربالا دادند و گفتند به نظر ما روند برنامه مشکلی ندارد، اگر شما فکر می کنید رفتار ما اشتباه است، بیا و رفتار درست را به ما یاد بده.


-- مسئولان با من برخورد بدی نکردند
الان که داریم باهم صحبت میکنیم از حضور در برنامه خوانندگی ماهواره ای پشیمان نیستید؟
هم پشیمانم و هم پشیمان نیستم! همانطور که گفتم من قصد این را نداشتم که به صورت حرفه ای کار کنم، اما وقتی در این برنامه شرکت کردم، بازتاب های بسیار خوبی از اجرای «مدارا» دریافت کردم. به هرحال حضور در چنین برنامه ای، تبعاتی هم داشت که باید بپذیریم؛ البته باید همین جا از مسئولان محترم تشکر کنم که با من برخورد بدی نکردند. یک موقعی هست که برای تنبیه برخورد بدی با شما می کنند تا دیگر کار بدی نکنید، موقعی هم هست که هیچ چیزی به شما نمی گویند و خودتان از این عدم برخورد، شرمنده می شوید و ترجیح می دهید که دیگر کار اشتباهی نکنید. در مورد من حالت دوم صدق میکند. برای من هیچ اخطاریه ای فرستاده نشد و ایرادی هم به من نگرفتند و در مجموع هیچ برخورد قهرآمیزی در مورد آن مسئله با من انجام ندادند که واقعاً جای تشکر دارد. وقتی مملکتم اینطور باشد، مطمئناً هیچ جایی را غیر از ایران برای کار انتخاب نمی کنم.


-- در نهایت با شرکت در این برنامه به هدف خودتان رسیدید؟
بله؛ حضورم در این برنامه باعث شد من به چیزی که مدنظر داشتم، برسم. من یک هدف داشتم و آن هم این بود که می خواستم نشان بدهم موسیقی داخل ایران حرف های زیادی برای گفتن دارد. حٌسن بزرگ این برنامه این بود که اینقدر تماس ها زیاد بود که تولیدکنندگان برنامه به نوعی کلافه شده بودند و این همان اتفاقی بود که دنبالش بودم. من می خواستم اعتباری که آنها داشتند به دروغ برای خود جمع می کردند، از بین برود. خوشبختانه مردم خیلی خوب متوجه شدند که این مسابقه عادلانه نیست؛ همین برای من کافی بود.


از لس آنجلس برده ایم
-- به رقابت موسیقی داخلی و لس آنجلسی اشاره کردید، فکر می کنید این دو نوع موسیقی قابل رقابت و قیاس هستند؟
خیلی راحت می گویم که ما این رقابت را از موسیقی لس آنجلسی بردیم.


-- نشانه های برد ما چیست؟
اگر الان ترانه، ملودی و تنظیم از داخل ایران به موسیقی لس آنجلسی تزریق نشود، آنها شاید در سال۱۰ تا موسیقی خوب هم تولید نکنند. آنها بازه زمانی طولانی را بدون رقیب جلو می رفتند و هیچ رقیبی از بین این هفتادمیلیون نفر که در کشور زندگی می کردند، برای خودشان نمی دیدند و هر کاری که دوست داشتند، انجام دادند. خیلی از این خواننده ها تبدیل به اسطوره شدند، اما نباید فراموش کرد که در بازاری که رقیب وجود ندارد اسطوره شدن کار چندان سختی هم نیست.


-- جنس صدایم معمولی نیست
جنس صدای من، جنس معمول صدای ایرانی نیست! عادت های شنیداری ما ایرانی ها اینطور است که صداهای گرفته را زیاد نمی پسندیم. مثلا شما رضا یزدانی را ببینید، درست است که طرفدار دوآتشه دارد اما به نسبت خوانندگان دیگر، به دلیل اینکه شاخه موسیقی متفاوتی را دنبال می کند طرفداران کمتری دارد. البته رضا تنها راکری است که در ایران کار می کند و می تواند اینقدر خوب کنسرت بگذارد، اما راک طرفداران کمتری دارد. یا سیروان خسروی یک موسیقیدان فوق العاده است، اما طرفداران محدودی دارد و اگر تهران را از محدوده طرفدارانش حذف کنید، هواخواهانش ریزش شدیدی دارند. دلیل این ماجرا هم این است که موسیقی سیروان، موسیقی کاملاً غربی است که در ایران آدم های خاصی این نوع موسیقی را می پسندند.

 

حتی اگر بد باشم…
-- به وجود مافیا در موسیقی داخلی اعتقاد دارید؟
به نظرم مافیا یعنی مخاطب. وقتی منِ خواننده، مخاطب خودم را حفظ کنم، چرا باید برایم مشکل ایجاد شود؟ واقعیت این است که خیلی از دوستانی که امروز علم مبارزه با مافیای موسیقی را به دست گرفته اند، آلبوم هایشان بیش از ۵هزار نسخه نخواهد فروخت، ولی نمی دانم چرا ما همیشه دوست داریم خودمان را گول بزنیم. شما وقتی چشمت را میبندی و با صدایی که حتی برای خود و خانواده ات هم قابل قبول نیست، دست به انتشار آلبوم می زنی، چه توقعی داری؟


-- تیتراژ خواندن هم مافیا دارد؟
نمی دانم. چون تا به حال در این حیطه فعالیت نکرده ام، نمی توانم اظهارنظر کنم.


-- فکر می کنید تیتراژ خواندن هنوز هم مثل گذشته در پررنگ شدن یک خواننده موثر است؟
به هرحال امروز باتوجه به وسعت شبکه های ماهواره ای، توجه مردم به تلویزیون کمتر از گذشته است و همین موضوع طبیعتاً باعث شده، تاثیرگذاری تیتراژها هم کمتر از گذشته باشد. شاید در بین همه تیتراژهایی که در طول یک سال تولید و پخش می شود، دو آهنگ با استقبال زیادی مواجه شود.


-- یکی از خواننده ها می گفت، خواننده میتواند به راحتی پولدار شود اما آدم پولدار نمی تواند به آسانی خواننده شود، شما هم با این جمله موافقید؟
واقعیت این است که من برای رسیدن به این تفاوت بیش از سیزده سال تلاش کردم و برای کارم وقت گذاشتم. تفاوت به این نیست که در پوستر آلبوم بنویسیم متفاوت ترین آلبوم سال یا متفاوت ترین صدایی که تاکنون شنیده اید؛ تفاوت یعنی اینکه شما وقتی صدای یک خواننده را می شنوید، سرتان را از تعجب برگردانید تا بفهمید نام خواننده چیست. حتی اگر واکنش ها به این متفاوت بودن منفی باشد، یک حُسن برای خواننده محسوب می شود. به نظرم اگر من شهرام شکوهی بد هم باشم، بهتر از این است که ادای کسی را دربیاورم، چون در این صورت اگر حتی یک نفر را هم بتوانم با صدایم جذب کنم، آن یک نفر طرفدار واقعی من است. اما اگر ادای محسن یگانه یا محسن چاووشی را دربیاورم، در نهایت هر طرفداری هم جذب کنم، متعلق به من نیستند و طرفدار یگانه یا چاووشی یا … هستند.


-- به مجاز شدن بحث کلیپ، دارید؟
نه؛ باتوجه به شرایطی که وجود دارد بعید است به این زودی ها این موضوع اتفاق بیفتد. به هرحال مسائلی هستند که باید با آنها کنار آمد. این صلاحدید مسئولان است و حتماً برای این تصمیم دلیل خوبی هم دارند.



کل کل جوانی باعث شد خواننده شوم
متولد دهه پنجاه هستم و تحصیلاتم در زمینه دامپزشکی است. موسیقی را از سال ۷۱ آغاز و با ثبت نام در کلاس آواز علاقه به موسیقی را دنبال کردم. آن زمان پرداختن به ساز سخت بود، به همین دلیل ترجیح دادم موسیقی را با آواز دنبال کنم. از آنجایی که آن روزها فضایی برای آموختن موسیقی پاپ نبود، به کلاس آواز سنتی رفتم، البته شاید برایت جالب باشد بدانی که آن اوایل، رفتن به این کلاس ها برای من بیشتر جنبه سرگرمی داشت و مثل یک نوع بازی دوستانه بود بین چند دوست! آن روزها به خاطر کل کل های دوران جوانی که بین ما بود، به همراه چند تن از دوستانم، همه با هم در کلاس آواز استاد حاتم عسگری ثبت نام کردیم. روز اولی که به کلاس رفتم از آنجایی که زیاد اهل موسیقی ایرانی نبودم، هیچ آهنگی را حفظ نبودم که برای تست صدا بخوانم!


خوانندگی برایم هدف نبود
از ابتدا خوانندگی برای من هدف نبود. مثلا شما به طراحی اتومبیل علاقه دارید، با این هدف که یک روز طراح اتومبیل شوید، وارد صنعت خودروسازی می شوید و بعد به اینجا می رسید که چهارتا پیچ ماشین را می بندید. من هم الان در این مرحله هستم. من برای رسیدن به موسیقی، کلاس آواز سنتی رفتم و در مجموع علاقه ای به خوانندگی سنتی نداشتم. امیدوارم این حرفم به اساتید موسیقی سنتی برنخورد، اما به نظرم متاسفانه امروز در میان نسل جوان جامعه ما، موسیقی سنتی تقریباً هیچ جایگاهی ندارد. اگر امروز شما از یک نوجوان ۱۴ساله بخواهید که نام دو استاد موسیقی سنتی را بگوید، به سختی می تواند این کار را انجام دهد؛ این خیلی بد است. از طرفی موسیقی سنتی فضای بسته ای دارد که به هفت دستگاه محدود می شود و خلاقیت به خرج دادن در این نوع موسیقی مشکل است.



با پول خواننده نمی شوی
-- جنس صدای شما به گونه ای است که می توانستید از سبک چاووشی تبعیت کنید که جوابش را هم پس داده. چرا این کار را انجام ندادید؟
چون هیچ وقت به این جریان اعتقاد نداشتم، دست به این کار نزدم. برای چه باید این کار را انجام دهم وقتی محسن چاووشی کارش را خوب انجام می دهد و مخاطبان خاص خودش را دارد؟ ای کاش این باور در کسانی که می خواهند تازه موسیقی را آغاز کنند، شکل بگیرد که اگر خودت باشی، احتمال برد بیشتری داری.


-- پول میتواند کسی را خواننده کند؟
نه، واقعاً پول به تنهایی نمی تواند باعث خواننده شدن کسی شود. من بیش از بیست نفر را می توانم برایتان مثال بزنم که خیلی برای خواننده شدن خرج کردند، اما به هیچ جا نرسیدند.



 

با کلیپ، نسخه آنور آب را می پیچیم
-- معمولاً عادت داریم هنرمندان مختلف را در یکی از برنامه های سال تحویل ببینیم اما امسال شما هم در شبکه دو حضور داشتید و هم در برنامه شبکه سه. این تداخل چطور صورت گرفت؟
من در شبکه دو به صورت زنده حضور نداشتم و فقط یکی از آهنگ هایم را به صورت کلیپ برای برنامه آقای علیخانی آماده کرده بودم. این اولین باری بود که در تلویزیون ایران به کلیپ پرداخته می شد و خیلی خوشحالم که مردم از این موضوع به خوبی استقبال کردند.


-- موسیقی ما تصویر ندارد، این در حالی است که در تمام دنیا تصویر مهمترین ابزار تبلیغ موسیقی است، به نظرتان این موضوع باعث عقب افتادن موسیقی ایران از جریان موسیقی جهان نمی شود؟
الان تنها دلیلی که موسیقی لس آنجلسی می تواند به حیات خود ادامه دهد، همین مسئله است که موسیقی مجاز داخلی اجازه ساخت و پخش کلیپ ندارد. اگر یک شبکه مجاز ایرانی تاسیس شود تا خواننده هایی که به صورت مجاز کار می کنند، بتوانند کلیپ های خود را پخش کنند، من شک ندارم که ظرف شش ماه نسخه موسیقی لس آنجلسی به طور کامل پیچیده خواهد شد.


از کنسرت و آلبوم جدید
-- خیلی ها منتظر کنسرت شما هستند، چرا اینقدر تاخیر؟
مشکل خاصی وجود ندارد. هماهنگی هایی برای برگزاری کنسرت نیاز است که در حال انجام آن هستیم و انشاءالله بعد از ماه مبارک رمضان اولین کنسرتم را در تهران برگزار خواهم کرد. به جز ۱۰ آهنگی که در آلبوم وجود دارد، چند تک آهنگ هم تولید کرده ام که در کنسرت اجرا خواهیم کرد و مجموعاً با شانزده آهنگ در خدمت مردم خوبمان خواهیم بود.


-- از آلبوم جدید چه خبر؟
پیش تولید آلبوم جدید تا حدودی انجام شده و اگر خدا بخواهد تا اواخر تابستان کارهای تولید را آغاز خواهیم کرد. از آنجایی که اعتقاد به کار وسواسی ندارم، فکر می کنم در مدت زمان کوتاهی آلبوم آماده انتشار خواهد شد. در این آلبوم برخلاف «مدارا» با ترانه سراهای مختلفی همکاری خواهم داشت. الان که داریم با هم صحبت می کنیم، به اندازه دو آلبوم آهنگ آماده دارم که در طول این ۱۳-۱۴سال برای خودم کار کرده بودم.


-- فکر می کنید به سلیقه روز موسیقی نزدیک است؟
در آلبوم «مدارا» اکثر آهنگ ها چنین وضعیتی داشتند و خدا را شکر مردم آنها را دوست داشتند. سبک موسیقی ای که من دنبال می کنم نوعی است که نمی شود برایش زمان تعیین کرد.


پدرزنم اسم دخترم را انتخاب کرد
-- چند سال است ازدواج کرده اید؟
حدود ۵سال است و یک دختر ۴ ساله دارم به اسم ملودی.


-- چرا ملودی؟
خودم دوست داشتم اسم شکیلا را برای دخترم انتخاب کنم؛ چون احساس می کردم این اسم با نام خانوادگی ما هم آوایی دارد، اما اطرافیان گفتند این اسم کمی برای دختر سنگین است و از آنجایی که پدرها حق انتخاب هیچ چیزی را ندارند (می خندد) انتخاب اسم شکیلا منتفی شد!


-- اسم ملودی را در نهایت چه کسی انتخاب کرد؟
پدرهمسرم این اسم را انتخاب کرد. خودم هم این اسم را خیلی دوست داشتم اما به آن فکر نکرده بودم.


-- به حال این روزهایتان که خیلی می خورد…
بله (می خندد).


-- از روزی که ملودی به دنیا آمد، برایمان بگویید.
به دنیا که آمده بود آنقدر بلند گریه می کرد که از روی صدایش او را می شناختیم.


-- برایتان فرق نداشت که دختردار شوید یا پسر؟
نه، فرقی که نداشت اما خودم دختر دوست داشتم.


-- کارهایتان را هم دوست دارد؟
بله، ملودی تقریبا همه کارهایم را حفظ است و می خواند، اما چون از زمانی که به دنیا آمد، آهنگ «مدارا» را مدام شنیده است، این ترانه را بیش از بقیه دوست دارد.


-- دوست دارید دخترتان وارد فضای موسیقی بشود؟
هرطور که خودش تصمیم بگیرد؛ من اصراری روی این ماجرا ندارم.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1899
  • کل نظرات : 68
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 198
  • آی پی دیروز : 303
  • بازدید امروز : 700
  • باردید دیروز : 794
  • گوگل امروز : 13
  • گوگل دیروز : 12
  • بازدید هفته : 700
  • بازدید ماه : 15,522
  • بازدید سال : 67,219
  • بازدید کلی : 2,187,120