loading...
7ses
hamedsabouri بازدید : 230 شنبه 23 آذر 1392 نظرات (0)

 

 

 فوتبال چیست؟   

 
       بری ریچاردز در کتاب «روانکاوی فرهنگ عامه» (1382) در فصلی با عنوان «شکوه این بازی» به تحلیل نشانه شناختی تاریخ فوتبال می پردازد و به کارکردهای جامعه پذیری و تربیتی این بازی اشاره می کند. «فوتبال در دبیرستانهای خصوصی انگلستان جایگزین بازیهای بی‌حساب و کتاب، پرخشونت و نامنظّم‌تر شده بود تا اوّلاً رشد ذهنی و جسمانی اعضای آینده طبقه حاکم در بریتانیا تقویت گردد و ثانیاً – از آن مهمتر – دانش‌آموزان با تن دادن به نظم بازی، بتوانند با رضا و رغبت بیشتری به اقتدار معلّمان تن در دهند. فوتبال، در دبیرستانهای مختلف به انحای گوناگون بازی میشد و قوانین ثابتی وجود نداشت. با ورود دانش‌آموزان مدارس خصوصی به دانشگاه – خصوصاً دانشگاه کمبریج – تعدّد قوانین دردسرساز شد و نتیجه، یکسان‌سازی تدریجی قوانین بود. در جریان یکسان‌سازی قوانین، پیشنهاد منع کامل دست زدن به توپ، در دبیرستانهای ایتن طرفدار داشت و برعکس، دبیرستان راگبی، هم طرفدار لگدزنی و هم لمس و حمل توپ با دست بود. به این ترتیب – آنطور که تاریخچة پیدایی بازی نشان میدهد – قواعد فوتبال، بطور گسترده‌ای در جهت مهار نفس است. این روند، با معقول‌سازی گسترده‌تری ادامه یافت و در ادامه، نقش داور پررنگ و پررنگ‌تر شد. بحث اصلی اینجاست که اگر منع در دست گرفتن توپ، نقش تعیین‌کننده‌ای در پیدایش رفتار فوتبال دارد؛ پس میتوان با کشف دلالتهای روانکاوانه این نهی و «تابو»، دلایل جذّابیّت فوتبال را دریافت» . 
طی قرن بیستم همراه با گسترش غرب و فرهنگ مدرن، فوتبال نیز به سراسر جهان اشاعه می یابد و در این کشورها بتدریج جذب هویت ها و فرهنگ های ملی و محلی می شود. اما آنچه به افزایش نفوذ و اهمیت فوتبال کمک می نماید رسانه ها هستند. فوتبال از دهه 1960 وارد دنیای رسانه ها می شود و همراه با گسترش رسانه ها، بعد همگانی و جهانی بیشتری می یابد. از این لحظه است که فوتبال نقش جهانی و سیاسی و اجتماعی کاملا متفاوت از نقش های تاریخی گذشته اش بدست می آورد. درست از همین لحظه است که بازی فوتبال هویت رسانه ای پیدا می کند و با گذشته تاریخی اش فاصله گرفته و علاوه از فرهنگ به عرصه های سیاست و اقتصاد نیز وارد می شود. رسانه ها فوتبال را همگانی و کالایی و لاجرم سیاسی می کنند. بگذارید قبل از بررسی نظام مند و تفصیلی، به زبانی ساده و با تکیه بر تجربه زیسته ام حکایت فوتبال رسانه ای یا رسانه ای شده را بیان کنم.من يك فوتباليست و هوادار فوتبال نيستم و حتي آشنايي كامل با زبان و قواعد بازي اين ورزش ندارم اما از تماشاي مسابقات ملي و بين المللي فوتبال در تلويزيون كه تيم ملي ايران در آنها حضور داشته باشد لذت مي برم و با علاقه اين نوع مسابقات را دنبال مي كنم. بسياري از كساني كه در مسابقات فوتبال ابراز احساسات مي كنند و از تماشاي آن لذت مي برند مانند من هستند. شايد بتوان گفت اكثريت مخاطبان رسانه اي مسابقات فوتبال از جنس من هستند يعني كساني كه شناخت و تجربه زيسته اي از اين ورزش ندارند.
براي مثال، زنان، كودكان، نوجوانان، گروه هاي سني كهنسالان‌ و بسياري از مياسالان متعلق به گروه هاي اجتماعي خاص مانند استادان دانشگاه، مديران، رهبران سياسي، بسياري از روستاييان، عشاير و امثال اينها. اينها مخطبان فصلي يا مقطعي فوتبال هستند كه ارتباط حرفه اي با اين ورزش ندارند. اما اين مخاطبان فصلي يا مقطعي ورزش فوتبال اهميت زيادي دارند زيرا باعث گسترش نفوذ اجتماعي فوتبال در تمام جامعه مي شوند و ضرورت اجتماعي و اهميت اين ورزش را انكار ناپذير و اجتناب ناپذير مي سازند چنانكه ناگزير بايد فوتبال را در مجموعه تعاملات سياسي، اقتصادي و اجتماعي منظور داشت. به تعبیر جاک اشتاین: «فوتبال بدون هوادارانش هیچ نیست.» یعنی جذابیت ها و جایگاه این بازی را نه بازیکنان بلکه هوادارانش می سازند. اين گروه هواداران كه مي توان آنها را بدنه اجتماعي فوتبال ناميد حاصل رسانه ها و نفوذ آنها در جامعه است. من اين پديده را ”رسانه اي شدن“ فوتبال مي نامم و اين امر باعث تغيير فوتبال از يك امر ورزشي به يك امر اجتماعي با ابعاد مختلف مي شود. رسانه ای شدن فوتبال باعث توده گير شدن، مجازي شدن، ايدئولوژيك شدن، كالايي شدن و جهاني شدن فوتبال مي شود.
با توجه به این تاثیرات و تحولاتی که رسانه ها در فوتبال بوجود آورده اند، دیگر نمی توان فوتبال را صرفا نوعی ورزش برای بدنسازی، یا نوعی بازی برای سرگرمی دانست. رسانه ای شدن فوتبال، چیستی این بازی را دگرگون کرده است و ما برای فهم موقعیت کنونی این بازی لاجرم باید به این پرسش بپردازیم که فوتبال چیست؟پاسخ این پرسش به نحوه نگرش ما بستگی دارد. از دید یک انقلابی پر شور مانند چگورا« فوتبال تنها بازی ساده نیست، بلکه سلاحی برای انقلاب است.» و نویسنده ای چون آلبر کامو در این بازی اخلاق و تعهدات اجتماعی را جستجو می کند و می نویسد: «تمام آنچه من از اخلاق و تعهد می دانم، مدیون فوتبال هستم». و برخی نیز مانند مرلی کسلر، بالعکس، این بازی را سرزنش کرده و معتقدند:«بازیکنان فوتبال فاحشگانی مانند که اندام شان را برای لذت بیگانگان بخدمت گرفته اند». و حتی برخی مانند جورج اورول فوتبال را منبع غیر اخلاقیات دانسته اند.
اورول در 1948 می نویسد: "فوتبال جنگ است بدون تيراندازی. ورزشِ جدی با بازی منصفانه سر و کار ندارد. فوتبال با نفرت، حسادت، خودنمايی و بی‌توجهی به همه قواعد و مقررات پيوند خورده است". (به نقل از ناقد 1385). عده ای دیگر فارغ از قضاوت های اخلاقی، بر اهمیت نقش و کارکرد اجتماعی فوتبال تاکید کرده اند. اریک هابزبام برای مثال می نویسد: «اجتماع تخیلی میلیونی ملت وقتی بر روی نام تیم ملی یازده نفره فوتبال نامیده می شود، به نظر واقعی تر جلوه می کند.» و برخی نیز عنصر رقابت در این بازی را تعریف کننده ماهیت آن می دانند. ژان پل سارتر، برای مثال، در پاسخ به‌اين پرسش که فوتبال چيست، گفته است: "فوتبال، بازی ساده‌ای است که البته با حضور تيم حريف همه چيز پيچيده‌ و دشوار می‌شود".(ناقد 1385). بهر حال، این پاسخ های ادیبانه، فیلسوفانه و اخلاقی، اگرچه هر یک بر جنبه ای از فوتبال اشاره می کنند اما هیچیک نمی توانند موقعیت اجتماعی کنونی فوتبال را توضیح دهند. برای شناخت فوتبال نیازمند تحلیلی نظام مندتر و روشمندتر از این بازی ورزشی هستیم. در اینجا تلاش می کنم تا حد ممکن به این امر بپردازم.
دو رويكرد كلي دروني يا ”رهيافت ورزشي“ و بيروني يا ”رهيافت اجتماعي“ مي توان براي شناخت و تحليل ورزش فوتبال اتخاذ كرد. در رويكرد دروني يا ورزشي جنبه هاي فني فوتبال به مثابه نوعي كنش رقابتي براي هدف هاي ”بدنسازي“ و ”سرگرمي سازي“ مورد توجه قرار مي گيرد. هدف تحليل گران ورشي كمك به بهبود و ارتقاء تيم هاي ورزشي و شناخت ساز و كارهاي دروني اين ورزش در ميدان مسابقه است. متخصصان اين امر اغلب تجربه و شناخت نزديك و مستقيم از فوتبال دارند. مربيان، بازيگران، متخصصان تربيت بدني و روزنامه نگاران كساني هستند كه توانايي تحليل فوتبال به مثابه ورزش را دارند. اما در ”رويكرد اجتماعي“، فوتبال نه صرف نوعي ورزش بلكه نوعي ”كنش جمعي“ و ”نهاد اجتماعي“ است. از اين منظر عالمان اجتماعي، فوتبال را هم به مثابه ”امر اجتماعي“ و هم به مثابه ”مسئله اجتماعي“ تحليل كرده اند.
فوتبال به مثابه امر و مسئله اي اجتماعي تنها در سال هاي اخير توجه محققان و نظريه پردازان اجتماعي را به خود معطوف كرده است و نگاه غالب به فوتبال رويكرد ورزشي بوده و منتقدان ورزشي صاحبنظران امر فوتبال شناخته شده اند. اما در سال هاي اخير با توجه به گستردگي نقش و كاركرد اين ورزش در عرصه هاي اجتماعي، سياسي، اقتصادي و فرهنگي، ديگر نقدها و نظريه هاي ورزشي قادر به ”تبيين همه جانبه“ اين ورزش اجتماعي نيستند و ضرورت تبيين هاي اجتماعي براي شناخت اين امر آشكار شده است. از اين منظر فوتبال را مانند ساير پديده هاي اجتماعي مي توان در پرتو رويكردهاي جامعه شناختي، انسان شناختي، روان شناختي و مطالعات فرهنگي بررسي نمود. پرسش كانوني در رويكرد اجتماعي به فوتبال تبيين نسبت ميان جامعه و فوتبال است. از اينرو مانند اقتصاد، خانواده، سياست، آموزش و رسانه، در اينجا نيز مي توان به فوتبال از رويكردهاي نظري كلاسيك كاركردگرايانه، تضادگرايانه، ساخت گرايانه و تعامل گرايانه بهره جست. همچنين در پرتو رويكردهاي متأخر فمنيستي، مطالعات فرهنگي، ارتباطات و جهاني شدن نيز مي توان به فوتبال نگاه كرد. هر يك از چهارچوب هاي نظري مذكور بخشي از پديده اجتماعي فوتبال را آشكار مي سازند. در يك طبقه بندي كلي مي توان ابعاد اجتماعي فوتبال را بصورت زير فهرست بندي كرد

ريشه هاي اجتماعي فوتبال

تحليل هاي تاريخي و جامعه شناسي تاريخي مي توانند ريشه هاي اجتماعي فوتبال را نشان دهند. فوتبال با توسعه، مدرنيته، ايدوئولوژي هاي سياسي ناسيوناليسم و مباحث هويت ارتباط نزديك دارد و اين تحولات و نقل و انتقالات كلان اجتماعي در ظهور و گسترش و طرز عمل آن نقش داشته و دارند.

محيط اجتماعي فوتبال

فوتبال در جوامع با ساختارها و فرهنگ هاي متفاوت انجام مي شود. از اينرو محيط هاي اجتماعي متفاوتي براي فوتبال وجود دارد. اين محيط ها هر يك به گونه متفاوتي فوتبال را متأثر مي سازند.

پيامدهاي اجتماعي فوتبال

فوتبال به مثابه امر اجتماعي با كليت نظام اجتماعي در ارتباط متقابل است. از اينرو چگونگي اين ورزش نه تنها با مسائل جوانان، سلامتي، سرگرمي، و فراغت بلكه با مسائل زنان، شهروندي، سياست، اقتصاد، فرهنگ، رسانه ها و بسيار مسائل ديگر در آميخته و پيامدهاي گوناگوني بوجود آورده است.

فرايندهاي اجتماعي فوتبال

فوتبال به مثابه نوعي ورزش جمعي مولد مجموعه وسيعي از فرايندهاي اجتماعي است كه در سازمان اجتماعي مديريت اين ورزش شكل مي گيرد. نحوه تعامل و مديريت باشگاه ها و ليگ هاي ورزشي فوتبال، سازمان اجتماعي مسابقات محلي، ملي، منطقه اي و بين المللي، تعاملات و روابط دروني بين ورزشكاران، مربيان، منتقدان ورزشي، هواداران و هواخواهان فوتبال همه فرايندهاي اجتماعي هستند كه بيش از آنكه به قواعد بازي فوتبال مرتبط باشد متأثر از بعد اجتماعي فوتبال هستند.

بازنماي اجتماعي فوتبال

رسانه ها به نحو گسترده و توده گيري مسابقات فوتبال را منعكس و بازنما مي سازند. اين بازنمايي منجر به تبديل فوتبال به نوعي صورت نمادين مي شود. صور نمادين فوتبال در رسانه ها از فوتبال ”ارزش نمادين“ و ”كالاي نمادين“ مي سازد. اين ”ارزش سازي“ باعث پيوند فوتبال با نظام معنايي جامعه بصورت كلي مي گردد و نتيجتا با اشكال نظام هاي معنايي سياسي، ديني، فكري، هنري و فرهنگي در مي آميزد.
يك تحليل اجتماعي همه جانبه تنها با در نظر گرفتن اين ابعاد اجتماعي است كه مي تواند شناخت و تبيين قابل اعتماد از فوتبال به مثابه امر اجتماعي ارائه كند. از ميان انبوه مسائل و ابعاد اجتماعي فوتبال مسئله نسبت بين فوتبال و رسانه از همه مهمتر است زيرا همان طور که پیشتر گفتیم اين رسانه است كه ورزش فوتبال را به شكل كنوني آن مبدل به موضوعي جهاني و در سطح ملت به مثابه امر ملي درآورده است. همچنين فهم و تفسير توده ها از اين ورزش توسط رسانه ها شكل داده مي شود. بدون رسانه توده هاي انبوه مردم قادر به مشاركت جمعي در اين ورزش نخواهند بود. از اينرو فهم فوتبال در جهان معاصر نيازمند فهم رابطه آن با رسانه ها است

 

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 1899
  • کل نظرات : 68
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 44
  • آی پی امروز : 292
  • آی پی دیروز : 333
  • بازدید امروز : 618
  • باردید دیروز : 609
  • گوگل امروز : 12
  • گوگل دیروز : 35
  • بازدید هفته : 6,613
  • بازدید ماه : 14,646
  • بازدید سال : 66,343
  • بازدید کلی : 2,186,244