احمد ایراندوست متولد خرداد ماه سال ۱۳۴۹ در آبادان است ، متاهل است و همسرش خواهر دو شهید است ، یک دختر دارد ، قدش دو متر و ۱۰ سانت است ، به گفته خودش قبلا قهرمان بوکس بوده که در سال ۶۸ به دلیل شکستگی فک دیگر نتوانسته این رشته را ادامه دهد ، پدرش شهاب ایراندوست هم از قهرمانان کشتی همدوره مرحوم تختی بوده ، چندین سال در خارج از ایران فعالیت می کرده ، در دوبی بادیگارد یک شیخ عربی بوده و همچنین در هالیوود نیز محافظ شخصی جنیفر لوپز ، نیکلاس کیج ، ماریا کری و ویتنی هوستون بوده ، به پنج زبان زنده دنیا مسلط است ، وی علت بازگتش به ایران را اینگونه بیان می کند که پس از ازدواج با همسرش که خواهر دو شهید است، به این نتیجه رسیده اند که زندگی در شرایط آنجا با روحیات و عقایدشان سازگار نیست، این بود که تصمیم گرفتند به ایران بازگردند. وی همچنین در دو فیلم در بالیوود نیز به ایفای نقش پرداخته ، در زمان تولید سریال شبهای برره از طریق آقای حسن شکوهی و محسن چگینی به آقای مدیری معرفی شده و ایشان هم نقش غول برره را با توجه به جثه اش به او داده اند، این اتفاق ورود او به سینمای ایران بود.
می گوید سوار ماشین شدن در ایران برایش مشکل است “وقتی مینشینم، پاهایم میرود بالای داشبورد. خیلی وقتها هم كه رانندهها من را میشناسند، میگویند: برو صندلی عقب، راحت بنشین. كسی را سوار نمیكنیم.”
از خاطراتش میگوید و اینکه یك بار محافظ خواننده معروف آمریکا و کانادا برایان آدامز بوده و متعجب شده که آدامز گیتارش را از خودش جدا نمیكرده و حتی دستشویی هم كه میرفته با خود مبرده است و تمرین میكرده و ایراندوست هم از بیرون دستشویی تقلید صدای آدامز را می كرده و آدامز هم فکر میکرده انعکاس صدای خودش است ولی بعدً از دستشویی بیرون آمده و گفته “احمد، تو بودی؟” بدین ترتیب ایراندوست در لفافه ادعا میکند هم انگلیسی اش خیلی خوب است و هم صدای خوبی به انگلیسی دارد.
ایراندوست همچنین ادعا میکند که به پنج زبان زنده دنیا تسلط دارد. در سخنان و زندگینامه وی ابهاماتی هم وجود دارد. وی در یک مصاحبه گفته که پس از ازدواج با همسرش که که خواهر دو شهید بوده به این نتیجه رسیده که زندگی در آمریکا با روحیات و عقایدش سازگار نیست و به ایران بازگشته، ولی در مصاحبه دیگری می گوید که تا دو سال دیگر برای دنبال کردن رویایش به آمریکا برمیگردد! وی همچنین میگوید برای عبور و مرور به دوبی به دلایلی مشکل قانونی دارد.
گفت و گویی با احمد ایراندوست
شما از چه زماني به گروه خندهبازار پيوستيد؟
از روز اول كنار خندهبازار بودم. همان روزهاي اول بخش آفريقاييها را بازي كردم. آنجا فرمانده آفريقاييها بودم. اين بخش جزو اولين آيتمهايي بود كه در خندهبازار ضبط شد. آقاي شبخيز، تهيهكننده كار، مرا شناخت و از من براي همكاري دعوت كرد.
كمتر ديدهايم كه ايفاي نقش ثابتي را به عهده بگيريد. چرا؟
تيپ ثابت من «ظريف» بود. بقيه جاها بسته به نظر كارگردان بازي ميكنم، اما خودم دوست ندارم ثابت بازي كنم. دوست دارم هر جا حضورم جواب ميدهد باشم. در حال حاضر در همه بخشها بجز كوكب خانم و روز از نو بازي دارم. در بخش نود درصد هر وقت دروازهبان بخواهند، مرا ميآورند. من خودم اصلا پيشنهاد نميدهم كه بگويم اين نقش را به من بدهيد. طول نقش براي من خيلي مهم نيست. در بازي فوتبال يك بازيكن حتي اگر روي نيمكت ذخيرهها هم بنشيند، باز هم جزو تيم محسوب ميشود.
برخورد مردم كوچه و خيابان با شما چطور است؟
فرم و سايز من براي مردم جالب است. «غول برره» يكي از نقشهايي است كه در خاطر مردم مانده است. من نقش منفي يكي از پرفروشترينهاي تاريخ سينماي ايران را بازي كردم. در فيلم« اخراجيها 2 » فرمانده اردوگاه عراقيها بودم. وقتي آيتمهاي خندهبازار را ديدم، فهميدم كه خيلي جاي كار دارد. وقتي پخش شد، در كوچه و خيابان ديدم كه مردم بازخورد خوبي نشان ميدهند. الان در خيابان كه راه ميروم، مردم نه درباره غول برره حرف ميزنند و نه اخراجيها. هر جا ميروم حرف خندهبازار است. با اين حرفها آدم بيشتر تشويق ميشود. چند روز كه به خاطر برگزاري مسابقات ليگ فوتبال برتر خندهبازار پخش نشد، مردم در تاكسي و اتوبوس از من ميپرسيدند كه خندهبازار چي شد. اين حرفها نشان ميدهد كار موفق بوده است. مردم ظريف را خيلي دوست داشتند، اما به دلايلي قرار شد حذف شود. ما هم تابع قوانين هستيم.
در اخراجيها 2 نقشي جدي را بازي ميكرديد و اينجا بازيگر نقشهاي طنز هستيد. چطور با اين دو موقعيت متفاوت كنار ميآييد؟
بازيگر اگر حرفهاي باشد، ميتواند در نقشهاي جدي و طنز همزمان بازي كند. من وقتي به اكران خصوصي فيلم اخراجيها 2 به اهواز رفتم، مرا با سيبزميني و پياز زدند. فكر ميكردند من واقعا عراقي هستم. به نظر من دهنمكي ظلم زيادي به اين فيلم كرد. او 40 دقيقه از فيلم را حذف كرد. اگر فيلم جنبه طنز پيدا نميكرد، خيلي سر و صدا ميكرد، اخراجيهاي اصلي يك كار تلخ بود. فرمانده عراقيها در نسخه اصلي، اسيران ايراني را شكنجه ميكرد. اگر اين صحنهها را نشان ميداد، فيلم خيلي دردناك و سوزناك ميشد. من در آن فيلم نيروهاي خودم را تيرباران ميكردم.
خودتان به كارهاي كمدي بيشتر علاقه داريد يا آثار جدي؟
من به خاطر مردم كار ميكنم. من در باليوود و هاليوود سابقه كار دارم. براي من مطرح شدن و ديده شدن مهم نيست. آدمي با هيكل من حتي اگر در سينما هم فعاليت نكند و در خيابان قدم بزند، مورد توجه قرار ميگيرد. الان من تابلوي خندهبازار شدهام. وقتي در خيابان راه ميروم، پشت سرم ميگويند بازيگر خندهبازار. در سريال مختارنامه نقش هارون نعل بند را بازي كردم و در كنار عربنيا و فخيمزاده در لوكيشن زندان بازي كردم و يادم ميآيد كه گريمم هشت ساعت طول كشيد. من در سريال «در چشم باد» نقش يك آدم لات عربدهكش را بازي كردم. خودم كارهاي تاريخي را دوست دارم ولي فكر ميكنم خمير مايه طنز هم در وجودم هست. دو تا ابرو بالا و پايين بكنم و گردنم را تكان بدهم، مردم ميخندند.
خودتان را آدم طنازي ميدانيد يا فكر ميكنيد آدم جدي و خشني هستيد؟
امين حيايي ميگويد احمد ايراندوست قلبش مثل قلب گنجشك ميماند. فكر ميكنم كودك درونم هنوز زنده است. درست است كه 42 سال دارم، اما بچه درونم دو ساله است و دوست دارد كارتون نگاه كند و بگويد و بخندد.
من ميتوانم نقش منفي را طوري بازي كنم كه مردم از من متنفر شوند. در يك جايي هم نقش بامزهاي را جوري بازي ميكنم كه همه به من علاقهمند شوند. استاد و الگوي من اكبر عبدي است. او ميتواند در نقش پيرزن و بچه و پيرمرد بازي كند. بازي او در فيلم «خوابم ميآد» فوقالعاده بود. من با رضا عطاران رفيق هستم. عطاران به من گفت احمد هر قدر تلاش ميكنم براي تو جايي پيدا كنم نميشود. او ميگفت نميخواهم تو را حيف كنم.
دستمزد كارهاي آيتمي نسبت به دستمزد فيلمها و سريالها راضيكننده است؟
دستمزد كار اپيزودي، خيلي كمتر است. من وقتي ميبينم پيرمردي جلويم را ميگيرد و ميگويد خدا خيرتان بدهد كه دل ما را شاد ميكنيد، راضي ميشوم. جنبه معنوي كار خيلي مهمتر است. وقتي لبخند يك بچه را ميبينم، اين لبخند برايم از ميليونها تومان پول و اسكار باارزشتر است.
علت موفقيت و استمرار خندهبازار را در چه ميدانيد؟
همدلي بچهها در اين كار خيلي زياد است. بعضي وقتها ميبينم يك نفر ديالوگ كم دارد، خودم ديالوگهايم را به او ميدهم. اگر خودم ديالوگ نداشته باشم، اصلا ناراحت نميشوم. ميگويم بگذار كار موفق باشد. كارگردان اين طور صلاحديده كه من اينجا ساكت باشم. ما بين خودمان حس رقابت نداريم. حس رفاقت بر رقابت غلبه دارد. كم داريم كاري كه دو سال پياپي روي آنتن بماند.
ما يك مقدار با خطوط قرمز بازي ميكنيم، اما مراقبيم كه كسي لطمه نبيند. حد و حدود را كاملا ميشناسيم. مسئولان اگر ميخواهند دل مردم شاد بشود، نبايد به خندهبازار گيرهاي الكي و بيخود بدهند. در برخي كشورها با رئيسجمهورشان هم شوخي ميكنند. ما كسي را مسخره نميكنيم. آدمها را به چالش ميكشيم و ايرادهايشان را ميگوييم تا اين ايرادها برطرف شود. مثل پدري كه بر سر پسرش دست نوازش ميكشد. بعضي وقتها اداي بعضيها را در آورديم و آنها با دسته گل و شيريني سر صحنه آمده و گفتهاند خيلي خوب بود، ادامه بدهيد. اين صحنهها خيلي قشنگ است.
خودتان هيچ تيپي را تقليد نكردهايد. چرا؟
چون قيافه من شبيه كسي نيست.
مثلا ميتوانيد تيپ حسين رضازاده را اجرا كنيد؟
حسين، رفيق صميمي من است و خيلي دوستش دارم. مردم روي برخي چهرهها حساسيت دارند و نميشود با آنها شوخي كرد.
رابطه بازيگران و اطرافيانتان با شما چطور است؟ از احمد ايراندوست به خاطر جثه بزرگش نميترسند؟
من با همه رفيقم. بچهها ميگويند احمد اگر نقشي هم ندارد، بگوييد بيايد سر صحنه. چون وقتي من باشم، همه را ميخندانم. وقتي نيستم چهرهها غمگين و افسرده است. بچهها در برنامههاي تلويزيوني هم گفتهاند كه احمد خيلي مهربان است.
به هر حال ممكن است با كسي دعوايتان بشود و خداي ناكرده... .
من با كسي دعوا نميكنم. پنج سال قهرماني آيكي دو را كسب كردهام و ضربات مشتم هر كدام 157 كيلو وزن دارد. اگر آرام هم به كسي ضربه بزنم، طرف ميميرد. سعي ميكنم اختلافات را با لبخند حل كنم.
حرف آخر؟
خيلي از سوپراستارها به من ميگويند خجالت نميكشي رفتي در خندهبازار بازي ميكني. من از همين جا ميگويم كه عاشق خندهبازار هستم. تا لحظهاي كه اين كار ادامه داشته باشد، در كنارشان هستم. از تهيهكننده اين كار، خوش حسابي ديدهام. هنوز عرقت خشك نشده، دستمزدت را ميدهد. در شرايط اقتصادي الان اين كار خيلي مهم است.
احسان رحيم زاده / گروه راديو و تلويزيون