علیرضا خمسه با نام اصلی علیرضا خمسه نیا 9 بهمن 1331 در تهران متولد شد. در سال 1351 از دبیرستان امیرکبیر تهران دیپلم گرفت. وی فارغالتحصیل رشته روانشناسی از دانشگاه شهید بهشتی است. دو دختر به نام های درسا و گلسا دارد.
خمسه در سال ۱۳۵۷ به فرانسه رفت و یک سال و نیم در مدرسه ون سن، آتلیه اگوستوبوال و آتلیه سیته یونیور سیته پاریس، دورههای مربوط به پانتومیم، حرکات بدنی و بازیگری را فرا گرفت. در سال ۱۳۵۹ به ایران بازگشت و در سال ۱۳۶۰ برای اولین بار مقابل دوربین سینما رفت و در فیلم «مرگ یزدگرد» بازی کرد. نوع خطوط چهره خمسه و تسلط او بر حرکات صورت (میمیک) و نرمیای که در حرکات بدن او وجود دارد، از همان ابتدای ورود او به حیطه بازیگری، توجه کارگردانهای کمدی ساز را به خود جلب کرد و بعد از فیلم جدی «مرگ یزدگرد» برنامه سازان تلویزیون سراغ او رفتند و در برنامههایی مانند «نوروزنامه»، «هوشی و موشی»، «بورزید و بخندید»، «حواستو جمع کن» و «نگاه سوم» به اجرای قطعات نمایشی طنز پرداخت.
در سال ۱۳۶۷، خمسه در فیلم «روز باشکوه» ساخته کیانوش عیاری در کنار «علی نصیریان» «ایرج طهماسب» و «گوهر خیراندیش» بازی کرد. هر چند این فیلم از سوی تماشاگران با اقبال خوبی روبه رو شد، اما بازی در مجموعه تلویزیونی «هوشیار و بیدار» که سال ۱۳۶۷ از تلویزیون پخش شد، خمسه را بین مخاطبان کوچک و بزرگ، به شهرت رساند. درهمان سال که کیومرث پوراحمد فیلم خوب «لنگرگاه» را ساخت، خمسه در نقشی متفاوت در آن ظاهر شد. او در این فیلم، نقش «حمزه» را بازی میکرد که در یک مسافرخانه در شهر بندرعباس کار میکرد و پناهگاه دو نوجوانی شده بود که از تهران گریخته و به بندرعباس رفته بودند.
در سال ۱۳۶۹ با بازی در فیلم «آپارتمان شماره ۱۳» به کارگردانی یدالله صمدی در کنار زنده یاد «جمشید اسماعیلخانی»پرداخت. در این فیلم، خمسه صاحب آپارتمانی در تهران بود که برای فروش آن از کرمان به تهران آمد. او با بیان خوب لهجه کرمانی و بازی روان خود توانست جایزه بهترین بازی را از جشنواره بینالمللی فیلم پیونگیانگ کره شمالی در سال ۱۹۹۲ از آن خود کند. این فیلم در جشنواره نامزد ۷ سیمرغ بود و برنده ۲ سیمرغ نیز شد.
در سال ۱۳۷۲ «ابوالحسن داوودی» فیلم «من زمین را دوست دارم» را ساخت. در این فیلم، خمسه نقش مردی فضایی را با گریمی متفاوت بازی کرد. بازی خوب خمسه و تروکاژهای تصویری این فیلم «من زمین را دوست دارم» را با اقبال خوبی از سوی تماشاگران روبرو کرد. در همین سال حسن هدایت فیلم «چشم شیطان» را با ژانری حادثهای و متفاوت از دیگری کارهای خمسه، مقابل دوربین برد و نقش اول آن را به خمسه داد. در این فیلم، بازی پرتنش و فعال، او را کاندیدای بهترین بازیگر نقش اول مرد در سال ۱۳۷۲ و دوازدهمین جشنواره فیلم فجر کرد. «چشم شیطان» از این دوره جشنواره نامزد دریافت ۵ سیمرغ و برنده ۳ سیمرغ شد. در همان سال، خمسه مجموعه «بشین، پاشو، بخند» را برای گروه کودک و نوجوان شبکه اول ساخت و در سال ۱۳۷۸ در مجموعه تلویزیونی «میگی نه؟ نگاه کن!» حضور یافت.
در سال ۱۳۸۷ خمسه در فیلم «بیست» به ایفای نقش پرداخت و به خاطر بازی در این فیلم موفق به دریافت جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد مکمل از بیست و هفتمین دوره جشنواره فیلم فجر شد. علیرضا خمسه در مجموعه پایتخت ۱، پایتخت ۲ و پایتخت ۳ نقشی متفاوت را در نقش «بابا پنجعلی» ایفا نمود که مورد استقبال فراوان مخاطبان قرار گرفت.
سریال پایتخت 3
با کیفیت عالی و قیمت مناسب
----------------------------------------------------------
سریال ایرانی
با کیفیت عالی و قیمت مناسب
----------------------------------------------------------
طنز ایران
با کیفیت عالی و قیمت مناسب
مصاحبه با علیرضا خمسه:
این چهره همیشه خندان، ۵۹ سالش است. سالها و سالهاست که میشناسیمش و با کارهایش زندگی میکنیم. پا به پایش خندیدهایم و خیلی چیزها از او یاد گرفتهایم. علیرضا خمسه که دانشآموخته روانشناسی است، خوب میداند چطور با بچهها رفتار کند و حتی خانوادهها را هم پای کارهای کودکانهاش بنشاند. به همین بهانه نگاهی به حرفهایی که در این سالها در مصاحبههایش بیان کرده میاندازیم تا هم خمسه را بهتر بشناسیم و هم از او و موفقیتهایش درس بگیریم .
از مردم دوری نمی کند
خیلی از هنرمندان دوست ندارند در میان آدمهای معمولی راه بروند و در هر لحظهای که در دنیای خصوصیشان هستند، به خاطر حرفهشان مورد توجه قرار بگیرند اما خمسه اینطور نیست. او هنوز هم یکی از اعضای همین اجتماع است که دلیلی نمیبیند خودش را از خیابانها قایم کند. او میگوید: «اینکه من چهره شناختهشدهای هستم اصلا باعث نمیشود با دخترهایم وقت نگذرانم و بیرون نرویم. من این مرزها را رد کردهام و با این قضیه کنار آمدهام که در خیابان با من سلام و علیک میکنند و… ایناصلا بد نیست چون من هم از این مهربانی مردم استقبال میکنم و با دخترم در خیابان قدم میزنم و از بزرگ شدنش لذت میبرم. هیچچیز زیباتر از دیدن این لحظهها نیست.»
هر راهی را امتحان میکند
او مرزی برای کارهایش قائل نمیشود. هم خاک صحنه را خورده و هم در تلویزیون و سینما ظاهر شده و به همه کارهایی که در این ۳عرصه انجام داده افتخار میکند. خودش معتقد است: «به من میگفتند برای کسی که نقش اول را در سینما بازی میکند اینکه بیاید در تلویزیون افت دارد ولی من این را نمیفهمیدم، الان هم نمیفهمم چون نیاز به تجربه داشتم و حس میکردم در خانوادههای ما مسائل حل نشده زیادی وجود دارد. حفظ موقعیت من بهعنوان یک بازیگر نسبت به طرح مضامین مورد نیاز جامعه خیلی اهمیت ندارد. الان خانوادههای زیادی در حال متلاشی شدن هستند و باید از طریق تلویزیون روی اینها کار کنیم.»
لبهایش همیشه خندان است
علیرضا خمسه معتقد است کسی که به تغییر جهان باور داشته باشد، میخندد و کسانی ناامید و غمگینند که این امکان تغییر را نمیبینند. او این اعتقاد را به گوشه گوشه زندگیاش وارد کرده است. از دنیای پدری و همسری بگیرید تا دنیای معلمی و بازیگری؛ شاید به همین دلیل است که حتی دیدن گریهها و بغضهای او در برنامههایش ما را میخنداند.
زندگی خانوادگی موفقی دارد
او تنها یک هنرمند نیست و مهمتر از آن هنرمندی نیست که همه زندگیاش را فدای حرفهاش کند. علیرضا خمسه زندگی خانوادگی موفقی دارد که در موردش میگوید: «من همیشه برای بازی بچهها وقت میگذارم و با آنها به پارک و سینما میروم. خریدهای گلسا هم بهعهده خودم است. وقت گذاشتن با خانواده را دوست دارم. راستش من کاملا مرد خانواده هستم. درسا که نوجوان است و کمتر نیاز به همراهی دارد اما تهتغاری خانه ما یعنی گلسای شیرین زبان تمام وقت من و همسرم را بهخودش اختصاص داده است؛ با هم پارک میرویم و بازی میکنیم.»
تاثیرگذارترین راه را انتخاب کرده
خیلی از فرهیختگان ما معتقدند برای کودکان کار کردن اهمیتش بیشتر از کار برای بزرگسالان است. آنها دلشان میخواهد اجتماعشان را از نو بسازند و با آموزش دادن به بچهها پایهها را محکمتر کنند. خمسه هم یکی از آنهاست. او که بیشتر با کار در حوزه کودک شناخته شده در این مورد میگوید: «کار کودک را انتخاب کردم چون فکر میکردم سختترین و تاثیرگذارترین کار جهان است. فکر میکنم اگر یک گروهی از هنرمندان و سیاستمداران و فرهیختگان بخواهند کاری برای جامعه بکنند، آن کار باید از مهدکودکها و پیشدبستانیها آغاز شود. ژاپنیها به این علت موفق شدند که همه تئوریهایشان را در مراکز پیش دبستانی آزمودهاند بنابراین آن سالها من با آگاهی به سمت کارهای کودک رفتم.»
خودش را در فضای روشنفکری حبس نکرده
او در فضای نخبگی و هنرمندانه غرق نشده. هنرش در جای خودش است و زندگیاش هم در جای خودش. با وجود اینکه در گروه هنرمندان تحصیل کرده جای میگیرد اما نظراتش میتواند مورد توجه خیلی از نخبگان و هنرمندانی قرارگیرد که با دنیای واقعی خداحافظی کردهاند. او معتقد است: «نخبگان هنری باید شرایط خاصی داشته باشند، به اعتقاد من نخبه هنری، فردی است که بهخودش فکر نکند و دنبال منافع فردی خویش نباشد. اگر بخواهیم میزانی را برای نخبه شدن بیان کنیم باید بگوییم نخبه باید ۳ویژگی داشته باشد: اول توانایی، دوم بینش و سوم از منیت به دوربوده و به جمع انسانی بپیوندد.»
مطالعه و پژوهش در کنار کار حرفهای
او بیگدار به آب نمیزند؛ در مورد کارهایش مطالعه کرده و تمایل زیادی به پژوهش کردن هم دارد. خمسه این ۲ را یک ضرورت برای انجام کارهای موفق میداند و میگوید: «من یک روحیهای دارم که خیلی دلم میخواهد در جوانهای امروز بهوجود بیاید یا اگر هست گسترش پیدا کند و آن روحیه تجربهگرایی و کار پژوهشی است مثلا همان موقع که با بیضایی کار میکردم، پژوهشگر یک مبحثی در زمینه آموزش بودم یا وقتی با عیاری «روز باشکوه» را کار میکردم، یک کار پژوهشی در زمینه کودکان را شروع کردم که منجر به تالیف کتاب شد یا در اوج کارهای سینمایی به یک زمینه دیگر یعنی پژوهش در روانشناسی خانواده وارد شدم و ۳ سال در شبکه تهران و در برنامهای به اسم «جمعه تعطیل نیست» کار میکردم.»
نمایش های اسماعیل حیدری
با کیفیت عالی و قیمت مناسب
----------------------------------------------------------
بابک نهرین
با کیفیت عالی و قیمت مناسب
گفتگو با علیرضا خمسه درباره «بابا پنجعلي»
بازيگر نقش «بابا پنجعلي» در مجموعه پايتخت با اشاره به اينكه «دلم براي شخصيت باباپنجعلي تنگ ميشود» گفت: اين سريال به مسائل واقعي درون جامعه ميپرداخت و آينهاي از واقعيتهاي جامعه را به تصوير ميكشيد.
«عليرضا خمسه» در يك برنامه تلويزيوني گفت: ديالوگهاي بابا پنجعلي بيشتر از آنچه روي آنتن رفت بود، ولي تنابنده در طول نوشتن و اجرا به اين نتيجه مي رسيد كه اگر ديالوگ هاي او كمتر شود نتيجه بهتري دارد و همين طور هم شد.
وي ادامه داد: تنابنده پس از نگارش داستان و ديالوگها بعدا متوجه ميشد كه اصلا اين جملات مناسب باباپنجعلي نيست و آنها را حذف ميكرد. بابا پنجعلي با فقط برخي كلمات خطاب به پسرش ميگفت كه: من هستم، به تو متكي هستم و تو را ميشناسم.
خمسه با بيان اينكه دلم براي شخصيت باباپنجعلي تنگ ميشود، اظهار داشت: آنچه ديديد كار من به تنهايي نبود، بلكه كار مقدم، نويسندگان سريال، احمد مهرانفر كه همواره پيشنهادات خوبي داشت و خانم رامينفر بود. هسته مركزي تيم ما يك هسته تئاتري بود و چند بازيگر مدام با هم چالش و بده بستان داشتند كه همين باعث پيشرفت كار بود.
بازيگر نقش باباپنجعلي درباره نقاط ضعف سريال پايتخت نيز تصريح كرد: ايكاش اين موقعيت براي گروه فراهم مي شد تا به جاي 2ماه و نيم، ما 5 ماه براي توليد وقت داشتيم تا ماحصل كار بهتر شود. مخصوصا روزهاي آخر ما زمان كم داشتيم. مثلا هر انساني به طور معمول بايد در طول شبانه روز 8 تا 10 ساعت استراحت كرده بخوابد ولي اگر قرار باشد كه عوامل به جاي 10 ساعت كار كردن 20 ساعت كار كنند، به طور حتم راندمان كار پايين ميآيد.
وي با بيان اينكه فشار كار به حدي بالا بود كه گاهي احساس مي كرديم مثل روبات هستيم، افزود: حتي با اينكه در روزهاي آخر مردم در لوكيشن ما حضور داشتند و به ما دلداري مي دادند؛ ولي ما خسته بوديم و خوابمان ميآمد. شب آخر كه داشتيم بخشهاي مربوط به مشهد رفتن را تصويربرداري مي كرديم سر من درد مي كرد و سنگين بود. فقط به خدا مي گفتم كه به من قوت بده تا امشب را هم به پايان برسانم. زمان ما خيلي كم بود و بهتر بود تا كارمان را زودتر شروع ميكرديم.
خمسه همچنين درباره اينكه معمولا سريال هاي ايراني شروع خوبي دارند ولي از پايانبندي ضعيفي برخوردارند، گفت: شايد سريال ما آينه روابط ما باشد. در دوستيهايمان هم همين كار را ميكنيم. معمولا خوشاستقبال و بدبدرقه هستيم كه خيلي خوب نيست. بايد به همان خوبي كه يك ارتباط يا كار را شروع مي كنيم، با همان خوبي و خوشي هم تمام كنيم. خوشبختانه كار ما همان طور كه به خوبي و خوشي شروع شد، با خوبي و خوشي هم تمام شد و همه دوست مانديم. خيلي از گروه ها به خاطر فشارهايي كه در طول كار وارد ميشود، متلاشي ميشوند و ارتباطاتشان گسسته ميشود ولي پايتخت از جمله معدود كارهايي بود كه اين گروه با همان پيوستگي روز اول ماندند.
وي ادامه داد: بسياري از سريالها بد تمام ميشوند، تصورم اين است كه مهمترين علت آن كمبود زمان است. فكر كنيد كه مثلا چهار قسمت نوشته شده و بعد آرام آرام قسمت پنج نوشته ميشود و يكباره نويسنده از گروه عقب ميافتد و گروه منتظر ميمانند. بحث رساندن سريال به آنتن و فشار كمبود زمان به كار لطمه ميزند و راهكارش اين است كه امروز كه هنوز در ماه فروردين به سر ميبريم، براي سال آينده و نوروز برنامهريزي كنيم.
وي در پايان سخنانش در برنامه بامدادي شبكه يك با بيان اينكه مردم به ويژه كودكان نمي توانند ما را از نقشمان جدا كنند و همين امر سبب شده بود كه دوقلوهاي سريال گاهي به من بابا خمسعلي بگويند، گفت: من از مازندرانيها قدرداني ميكنم، آنها با همه حساسيتهايي كه بود، به ما اجازه دادند تا دربارهشان سريال بسازيم، به زبانشان صحبت كنيم و زيباييهاي زندگيشان را به تصوير بكشيم.