محمد بانکی 1 اردیبهشت 1323 در شهر اصفهان به دنیا آمد. وی دارای مدرک تحصیلی دیپلم است. وی برادر اصغر بانکی (عکاس) می باشد.
شروع فعالیت هنری او در سال 1340 با حرفه عکاسی آغاز شد. وی در سال ١٣٨٧، اولین فیلم اش «دو خواهر» را کارگردانی کرده است.
مصاحبه ای با محمد بانکی
«دو خواهر» چندمين تجربه كارگرداني شما بود؟
اولين تجربه كارگرداني و البته هفدهمين تجربه تهيهكنندگي.
قبول داريد در اولين تجربه كارگرداني بيشتر از تجربه تهيهكنندگي استفاده كردهايد؛ حضور چهار ستاره مطرح سينما در يك فيلم سينمايي!
دو سالي ميشد روي سناريو كار كرده بودم. مثقالي طرح را داده بود و من درگير اينكه يك فيلم ايدهآل بسازم. فيلمنامه اين فيلم آنقدر برايم مهم بود كه زياد به فروش فيلم فكر نميكردم. سعيام بيشتر اين بود كه از بهترينها استفاده كنم.
برگرديم به حضور«محمدرضا گلزار» در «دوخواهر». برخي از رسانهها و البته اهالي سينما، به اين قضيه دامن زدند كه بين شما و گلزار مشكلات زيادي سر اين فيلم ايجاد شد!
دقيقا به مسئله خوبي اشاره كرديد؛ از آنجا كه متاسفانه در سينما برخي از شبه دوستان ميخواهند كه فقط خودشان با ستارهها كار كنند، به من گفتند كه گلزار سر صحنه حاضر نميشود، اگر اخلاقش دستت نباشد، وسط پروژه كا را ترك ميكند و ...! اما جالب اينجا است كه من با گلزار صحبت كردم و چون سفر خارجي داشتند، قرار شد نيمه شعبان ميهمان خانه او باشم و قرارداد بسته شود. درست نيمه شعبان 86 ، قرارداد دو خواهر بسته شد. من خيلي از رضا خوشم آمد كه پسر با اعتقادي است. بعد هم كار شروع شد و رضا اتفاقا جلوتر از همه روبروي دوربين بود و ديرتر از همه هم كارش تمام ميشد.
در طول كار هيچ مشكلي پيش نيامد؟
اصلا. همه بازيگران و گروه خيلي خوب و سر وقت در صحنه حاضر بودند و كار خوب جمع شد. 98 درصد كار به روي دوش گلزار بود و او در نهايت ادب و اخلاق حرفهاي با آن گريم سخت سر صحنه آماده ميشد و ديرتر از همه هم كارش تمام ميشد. حتي وقتي مادر و پدرش به اصفهان آمدند تا او را ببينند، به من نگفت و تا آخرين پلان بازي كرد و بعد فقط با من هماهنگ كرد كه به فرودگاه برود و خانوادهاش را راهي تهران كند.
يعني حتي به هتل هم دعوتشان نكرد؟
وقتي از او پرسيدم چرا خانواده را به هتل دعوت نكرديد، گفت: «دليل ندارد، من سر پروژه بودم و در اختيار پروژه. نميتوانستم وقتم را كه بايد صرف پروژه كنم، در اختيار خانواده بگذارم. در زمان استراحت به ديدن پدر و مادرم ميروم.
قضيه اينكه گلزار سر اين كار، زير سرم رفت چه بود؟
رضا مجبور بود با گريم خيلي سخت و موهايي كه به موهاي كوتاه خودش بافته شده بود،48 روز جلوي دوربين بيايد. موها سنگيني ميكرد و اينكه رضا به خاطر اينكه پروژه سريع جلو برود، مجبور بود از نظر جسماني بيشتر وقت بگذارد. يك روز حالش بد شد و زير سرم رفت و من تازه زماني فهميدم كه بايد روبروي دوربين من قرار ميگرفت؛ اما خبر رسيد گلزار در اتاق زير سرم است و دكتر بالاي سرش بود. وقتي به اتاقش رفتم، زير چشمانش گود رفته بود و از لحاظ جسماني وضعيت خوبي نداشت.
چيزي نگفت؟ مرخصي نخواست؟
اصلا. فقط عذرخواهي كرد و دست من را گرفت و گذاشت زير سرش. وقتي نگاه كردم ديدم سر اين پسر كاملا خونمرده شده و تازه فهميدم رضا با گريم سخت هر روز جلوي دوربين بود و هيچ اعتراضي نكرد.
پس با اين توضيحات، شما اخلاق و رفتار حرفهاي رضا را تاييد ميكنيد؟
بله، صد در صد. به نظر من رضا حرفهايترين و باشخصيتترين سوپر استار سينماي ايران است.
شده بود سر صحنه پلاني را خوب بازي نكنيد، انتقاد كنيد و نپذيرد؟
اصلا. تمامي پلانها خوب برداشت ميشد. جالبتر اينجا كه بعد از برداشت هر پلان، از من ميپرسيد كه از برداشت راضي هستم يا نه. احساس ميكنم گلزار واقعا نان قلبش را ميخورد.
آخرين پلان ساعت 4:30 بامداد برداشت شد. قضيه گريه رضا و شما زير پل خواجو چه بود؟
رضا پيش از اين گفته بود كه اگر كار امشب تمام شود، به مسابقه واليبال ميرود و اگر تمام نشود ميماند تا كارتمام شود. آن شب درست 24 ساعت كار كرديم، اما متاسفانه رضا نتوانست در مسابقه واليبال شركت كند. همين كه آخرين پلان ساعت 4:30 زير پل خواجو برداشت شد، رضا گريهاش گرفت و من و او هنگام خداحافظي، فقط 10 دقيقه در آغوش هم گريه ميكرديم كه در فيلم پشت صحنه تصوير پلان آخر وجود دارد. اين پسر آنقدر مهربان است كه با تمام گروه انس گرفته بود و دلكندن از گروه برايش سخت بود.
همه افراد پروژه از فني گرفته تا گروه كارگرداني، با اين ستاره انس گرفته بودند و او هم با اعضاي پروژه. من كه تاكنون دلسوزتر از رضا در جمع ستارهها نديدم.