رضا توکلی 18 تیر 1339 در تهران متولد شد. بدليل علاقه فراوان خود به هنر در همان دوره تحصيل وارد گروه هاي نمايشي و موسيقي در منطقه ده آموزش و پرورش تهران شد.
در همان زمان چندين نمايش همراه با اجراي موسيقي ارائه كرد. او در مركز فيلمبرداري و تئاتر نيروي هوايي ادامه ي فعاليت داد كه حاصل آن ساخت فيلم هاي 16 م.م مستند داستاني، آموزشي، خبري بود. او در اولين فيلم سينمائي خود بازيگري را بطور حرفه اي تجربه كرد. در سال 1377 سريال گام آخر به تهيه كنندگي محمدرضا خالقي را كارگرداني كرد كه از شبكه ي اول سيما (فيلم و سريال) پخش شد. فيلم كوتاه 16 م.م روز مريم محصول كانون پرورش فكري كودكان نيز از ساخته هاي وي مي باشد.
مصاحبه ای جالب با رضا توکلی
در سينما عرصه بي در و پيكري درست كردهاند؛ مديران، محافظ كار شدهاند و ريسك نميكنند كه برخي جريانات منحرف را حذف كنند.
گروه فرهنگي «خبرگزاري دانشجو»؛
بعد از پي گيري هايي كه براي آمدن رضا توكلي انجام داديم بالاخره با لبخند و خوش رويي وارد خبرگزاري ما شد.
بعد از كلي خوش و بش كه الحق اخلاق خوب و روحيه شادش اجازه نداد گذر زمان را متوجه شويم؛ از دغدغه هاي دانشجويي اش گفت و اين كه بارها خبرگزاري ها و نشريه هايي براي مصاحبه به سراغش رفتند و نپذيرفته.
اول بحث چند بار تاكيد كرد كه دانشجويان را چه قدر دوست دارد و به خاطر دانشجويي بودن اين جا حاضر به مصاحبه شده؛ خيلي خوب و راحت حرف ها و گلايه هايش را طرح كرد ...
چند بار رياضي را در دبيرستان رفوزه شدم/بهترين خاطرات نوجوانيام در مسجد محلمان شكل گرفت
من در خانواده متوسط درجه پايين در مشهد به دنيا آمدم، به خاطر كار پدرم به تهران آمديم و سمت اميريه زندگي كرديم. از همان ابتدا به موسيقي علاقه داشتم و به دليل اينكه خانواده با اين مقوله مخالف بودند، يواشكي به دنبال موسيقي رفتم و از هشت سالگي احساس كردم ريتم را ميشناسم و ميتوانم با دستانم بنوازم.
از همان ابتدا احساس كردم ميتوانم بازي كنم، ديكته و رياضيام در دبيرستان ضعيف بود و چند بار رفوزه شدم، اما هميشه نمره انشايم بالاي 20 بود؛ چرا كه تصويري مينوشتم و بسيار به اين مقوله علاقهمند بودم. خاطرم هست در آن زمان در كنار كار موسيقي مسجدم را هم ميرفتم و هميشه خودم را به نماز جماعت ميرساندم نميخواهم شعار بدهم اما من در مسجد خيلي چيزها ياد گرفتم.
در تظاهرات هاي قبل از انقلاب به خاطر فيلم برداري هايم توسط رژيم دستگير شدم
مسجدهاي آن موقع گردهماييهاي عاشقانه بين بزرگان بود و وابستگيهاي اعتقادي من به خاطر بخشي از خاطرات مسجد دوران كودكي است.
الان آدم ميترسد از اينجور حرفها بزند، متاسفانه در فضاي هنري جرياني را راه انداختند كه درخور و شان مردم نيست و به محض اينكه حرفي راجع به اعتقادات زده شود گروهي بر عليه آدم جبهه ميگيرند.
خاطرم هست بعد از اينكه وارد نيروي هوايي شدم به دنبال فيلمبرداري رفتم و در بسياري از تظاهراتهاي قبل از انقلاب فيلمبرداري ميكردم چند بار من را دستگير كردند و حسابي كتكم زدند من اين خاطرات را براي كسي تعريف نكردهام چرا كه دنبال امتياز و يا مزيتي نيستم.
با شهيد بابايي همسنگر بودم/در جنگ موجي شدم
بلافاصله بعد از جنگ در اميديه اهواز به كار فيلمبرداري پرداختم و چون من آدم شاد و خنداني بودم در جبهه خاطرات خوبي برايمان رقم ميخورد.
اتفاق مهمي كه در جنگ برايم رخ داد همسنگري با شهيد بابايي، تيمسار رستمي و تيمسار اردستاني بود.
آن روزها ما لحظات شيريني را با هم گذرانديم؛ من فيلمهاي زيادي از شهيد بابايي دارم و بارها ايشان را خنداندم.
جزء اولين كساني بودم كه بعد از شهادت شهيد بابايي به بالاي سرش در سردخانه رسيدم و از اين صحنه ها فيلمبرداري كردم.
آخرين لحظههايي كه در جبهه در حال كار خبري بودم، هواپيمايي از روي سرم رد شد و باعث شد چند صباحي موجي شوم و در بيمارستان بستري شدم.
موجي شدنم براي بچهها خندهدار و جذاب بود. چرا كه بچهها به من ميگفتند موجي شيرين شدم و در ايام مريضي بچهها را ميخنداندم.
چوپان اصحاب كهف را قسم دادم به شرطي نقشت را بازي مي كنم كه در آن دنيا من را شفاعت كني
من از آن دسته بازيگراني هستم كه وقتي نقشم را بازي ميكنم آن نقش را از ذهن پاك ميكنم. اما برخي نقشها ساليان سال به همراه من باقي ميماند.
در مذاكراتي كه با آقاي سلحشور و شورجه در فيلم اصحاب كهف رخ داد؛ چند نقش براي من در نظر گرفته شد. اما وقتي شنيدم نقش چوپان اصحاب كهف را به من دادند دو ركعت نماز خواندم. نميتوانم احساس آن شب را بيان كنم چرا كه اشك در چشمانم حلقه ميزند.
با خدا درد و دل كردم كه خدايا من خودم را به تو سپردم و بزرگترين درخواستم از خدا اين بود كه «آنتونيوس چوپان» را كه بازي ميكنم فرداي قيامت به داد من برسد. از او شفاعت خواستم و خواستم كه من را با چوپان اصحاب كهف محشور كند.
من به اين معتقدم كه فيلمهايي همچون امام علي(ع) و فيلمهاي تاريخي كه راجع به شخصيتهاي صدر اسلام است قسمت و تقدير است كه براي هر كسي در طول بازيگري اتفاق ميافتد. به همين دليل روز قيامت هيچ نقش ديگري از من شفاعت نخواهد كرد مگر همين نقش.
تنها جنبه اي كه سينما ندارد اسلامي بودن است/يك سال است بيكارم و فيلم بازي نكرده ام
مسئولين و مديرها خوراك فرهنگي كه در جامعه وارد ميكنند مانند نقش يك پدر در خانواده است. بزرگترين مشكل فرهنگي ما مسئلهدار بودن مديران ما است.
انقلابي صورت گرفته كه خالص اسلامي بوده تنها جنبهاي كه در فرهنگ سينما و خصوصاً صدا و سيما بهش پرداخته نميشود همين اسلامي بودن است.
نميخواهم سياه نمايي كنم اما اگر نجنبيم قافله را باختهايم؛ اگر از نگاه شما من هنرمند متعهدي هستم بايد بگويم كه يك سال است كار نكردهام و خانهنشين شدهام و از روي بيكاري فيلمنامه نوشتم.
فشار اقتصادي باعث مي شود بازيگر فيلم درجه پايين بازي كند/فرزندان مسئولين وزارت ارشاد متعهد هستند؟
در سينما عرصه بيدر و پيكري درست كردهاند، مسئولان و مديران ترسو محافظ كار شدهاند و ريسك نميكنند كه برخي جريانات منحرف را از سينما حذف كنند.
من بازيگر وقتي چهار كار ناشايست را رد ميكنم به دليل فشار اقتصادي مجبور ميشوم كار پنجم را قبول كنم. چرا اين اتفاق در سينما رخ داده ما مشكل برنامهريزي داريم؟ بايد خط اسلامي و انقلابي بودن فرهنگ مشخص شود. وقتي بدانيم كه هنرمند متعهد كيست ديگر به دسته غيرمتعهد پر و بال نميدهيم.
آيا فرزندان مسئولين وزارت ارشاد متعهد هستند؟ به چه متعهد هستند؟ به اعتقادات مذهبي؟ اين تعهد بخشي به مسائل اسلامي مربوط ميشود چون كشور اسلامي است، بخشي از اين مقوله به چگونه بار آمدن مسئولين است؛ اينكه مدير از كجا آمده چه انگيزهاي دارد چه بستري را بايد آماده كند و رسالتش چيست.
مسئولين با اشتباهاتشان در آسياب دشمن آب ميريزند/سينما جاي چند بازيگر ژيگول شده است
دانش آموزان و دانشجويان ستونهاي سياسي و اقتصادي مملكت ما هستند اين مسئولين بايد به اين قشر از مردم پاسخگو باشند. الان در فضاي هنري و در فضاي كلي مردم بيتفاوتي گريبانگير شده.
دانشجويي كه مدرك گرا باشد و ديگر به مسائل اجتماعي و اقتصادي اهميت ندهد فاجعه است. مسئولين با اشتباهاتشان در آسياب دشمن آب ميريزند.
چرا هنرمندان متعهد در فضاي سينما كمرنگ شده اند، ما در جنگ توانستيم با آن همه مشكلات و آن همه شهيد پيروز شويم اما چرا نميتوانيم در برابر مسائل فرهنگي مقاومت كنيم.
سينما جاي چند بازيگر ژيگول شده است كه مدام از اين كار به آن كار ميروند و فيلمهايي را به خوراك مردم ميدهند كه در شان آنها نيست.
چرا به دستورات رهبري در فضاي فرهنگي عمل نمي شود؟
مقام معظم رهبري سينماگرها را دعوت ميكنند و يك سري مطالبه ميكنند؛ اما چرا مسئولين به حرف آقا گوش نميكنند و بعضاً در ظاهر اداي گوش كردن را درميآورند.
رهبري اين قدر تاكيد كردند كه سينماگرايان بايد اتفاق بزرگي در مملكت به وجود بياورند اما عملي كه شايسته بود صورت نگرفت؟
در زمان جنگ ما درگير مسائل اقتصادي و سياسي بوديم و از فرهنگ غافل شديم الان وقتي رهبري تاكيد ميكند كه نفوذ دشمن از طريق فرهنگ اتفاق ميافتد بايد كاري كرد.
در فضاي سينما بايد به متوليان سينما پرداخته شود كه فيلمهاي گيشهاي ساختند و ذائقه جوان ومخاطب را پايين آوردند.
مسئولين بايد شجاع باشند و پاي همه چيز بايستند. من حرف شيخ طادي را كه در مصاحبه با خبرگزاري شما مقصر اين امر را دولتهاي سرمايهاي دانسته بود قبول دارم چرا كه شروع جريان انحرافي در سينما در همان دولتهاي سرمايهاي اتفاق افتاد.
تقليد از ماهواره نشان از جهان بيني ضعيف مسئولين دارد
در فضاي الان صدا و سيما بازي را باخته؛ چرا كه درصدد نيست برنامهاي جذاب بسازد، مسئولين بيخودي ميگويند سريالهاي اخير ديده شده در حالي كه من بازيگر در جامعه هستم معتقدم اين سريالها مورد رضايت مخاطبين نبوده است.
هيچ ابداع و نوآوري در فضاي اجرا و برنامههاي تلويزيوني وجود ندارد.
الان نگاه كنيد تلويزيون فيلمهايي ساخته كه از ماهوارهها تاثير گرفتهاند و خواستهاند تقليد بكنند. اين نشان دهنده جهانبيني ضعيف مسئولين است اگر جهان بيني درستي وجود داشت فيلمساز مانند يك جراح غده آسيبهاي اجتماعي را در جامعه پيدا ميكرد و دولت وظيفه داشت به اين جراحي كمك كندتا اين مسائل حل شود.
چون عكسم در ديدار با رهبري منتشر شد آنتن خانه من را شكستند
براي جرياني كه در فضاي سينما هنري هنرمندان مذهبي را تحت فشار قرار ميدهند بسيار متاسفم! من در آژانس وقتي نشستم به من با متلك مي گويند چفيه حضرت آقا خوب بود؟ به من ميگويند شما هم؟ روي ماشين من با برگهاي نوشتند خجالت دارد با ده نمكي بازي ميكني.
خانم هنگامه قاضياني بعد از هديه جشنواره فجر اين هديه را به شهداي مملكت تقديم كردند. شهدايي كه از جواني و جانشان براي ما گذشتند؛ آن وقت برعليه قاضياني جريان درست ميكنند و ايشان را تحت فشار قرار ميدهند.
اين جريان دارد هنرمندان مذهبي را از درون متلاشي ميكند چه كسي بايد جواب گو باشد.
من نزد حضرت آقا رفتم و چون عكسم در ديدار با ايشان منتشر شد؛ آنتن منزل من را شكستند و در خيابان به من متلك ميگفتند.
چرا مسئولين از جريان هنري هم سوي انقلاب حمايت نمي كند؟/آيا ما بايد در خيابان مورد اهانت قرار بگيريم؟
چه فحشهايي كه در جامعه به من ندادند! آيا ما نبايد در جامعه مصونيت داشته باشيم چرا اين كارها را با ما ميكنند.
چون فيلمي بازي كردهايم كه در جهت اهداف انقلاب بوده؟ اگر بنا باشد كه از يك طرف تحت فشار قرار بگيريم و مسئولين هم از جريان هنري همسوي انقلاب اسلامي دفاع نكنند پس لابد بايد از گرسنگي بميريم.
آيا اين حق است؟ امثال خانم قاضياني را بايد مورد حمايت قرار داد تا اين جريان در فضاي هنري الگو شود، امثال من ديگر جرات نميكنند جايي حرف بزنند و در حرفهايشان بگويند كه به عنوان مثال رهبري به فلان مسئله اشاره كردند.
اين افرادي كه مارا تحت فشار قرار ميدهند اداي روشنفكري در ميآورند و اين همان جنگ نرم و رسانهاي است كه از طريق فشارهاي اين چنيني براي ما رخ داده است.
همين ادا را در فضاي انتخابات بر عليه جريان متعهد هنري بر عليه امثال من راه انداختهاند اگر مسئولين حمايتي نكنند فرهنگ ما نابود خواهد شد.
مصاحبه رضا توكلي
او تاكنون در نقشهای متفاوتی ظاهر شده است، از طنز گرفته تا جدی و حتی منفی. او این بار در سریال «پنج كیلومتر تا بهشت» عهدهدار نقش یک افسر پلیس است. به این بهانه به سراغش رفتیم تا.....
فضای بازی در سینما آزاردهنده است
رضا توكلی، بازیگر پركار تلویزیون و سینماست. شاید بتوان گفت او كمتر كاری را رد میكند و میكوشد هر طور شده با مخاطبانش ارتباطی نزدیك داشته باشد. از توكلی تا به حال كارهایی چون او یك فرشته بود، زیرزمین، چارچرخ و... را شاهد بودهایم. او تاكنون در نقشهای متفاوتی ظاهر شده است، از طنز گرفته تا جدی و حتی منفی. او این بار در سریال «پنج كیلومتر تا بهشت» عهدهدار نقش یک افسر پلیس است. به این بهانه به سراغش رفتیم تا از ناگفتههای این نقش بیشتر برایمان بگوید.
رضا توكلی هنر را چگونه شناخت؟
من ابتدا از طریق موسیقی با دنیای هنر آشنا شدم. خانوادهام خیلی مخالف این موضوع بودند، اما من احساس میكردم میتوانم ساز بزنم. البته نت را هم نمیشناختم. به یاد دارم گلدانهای سفالی را برمیداشتم و روی آن را با پوست بز كه از قبل تمیز كرده بودم میپوشاندم و میگذاشتم تا در آفتاب خشك شود. این جوری برای خودم ضرب درست میكردم. پدرم همیشه میگفت من نمیدانم میان بچههای من، تو یكی چرا این جوری شدی. تا این كه به دبیرستان رفتم و در آنجا گروه موسیقی و تئاتر را هدایت میكردم.
چرا موسیقی را ادامه ندادید؟
شرایطش را نداشتم. ضمن این كه در آن زمان موسیقی را مطربی میدانستند.
در حال حاضر سازی را مینوازید یا خیر؟
ضرب را خیلی خوب میزنم. البته باید بگویم از طریق گوشكردن نتها را یاد گرفتم، یعنی وقتی موسیقیای را میشنوم بلافاصله میتوانم بزنم.
هنوز هم همان علاقه ابتدایی در مورد موسیقی در شما وجود دارد؟
خیلی كم. شاید تا چند سال پیش بیشتر ضرب را برمیداشتم و خودم را تخلیه میكردم. ولی در حال حاضر خیلی فرصت ندارم.
علاقه به بازیگری در شما چگونه شكل گرفت؟
وقتی در دوران سربازی وارد نیروی هوایی شدم احساس كردم آنجا میتوانم به خواستههایم برسم. من عاشق تصویربرداری بودم و به واسطه وسایلی كه آنجا بود یك جوری توانستم این كار را انجام دهم. ابتدا یك دوربین 8 میلیمتری خریدم. به هر حال شاید به آنجا كه میخواستم برسم، خیلی دیر رسیدم ولی رسیدم و این جای شكر و خوشحالی دارد.
فكر میكنم شما یك فیلم كوتاه هم ساختهاید. درست است؟
بله. یك فیلم 16 میلیمتری برای ارتش ساختم كه بسیار هم مورد توجه واقع شد.
لذت بازیگری برایتان بیشتر است یا كارگردانی؟
من الان یك بازیگرم و بازیگر هم باقی خواهم ماند. چون همیشه دوست داشتم خودم و تواناییهایم را نشان دهم. كارگردانی صبر، شكیبایی و آرامش زیادی میطلبد.
فكر میكنم بازی در تلویزیون برایتان جدیتر از سینماست. درست است؟
برای یك بازیگر هیچ فرقی نمیكند مقابل چه دوربینی قرار بگیرد. مهم این است كه چگونه ظاهر میشود. البته بازی در تلویزیون برای من جدیتر است، چون هم مخاطبان بیشتر و هم نسبت به سینما فضای بهتری دارد و راحتتر میشود در آن كار كرد. به نظرم امروز تلویزیون به مراتب جلوتر از سینماست.
و اما سریال پنج كیلومتر تا بهشت. چه شد كه نقش پلیس را در این سریال ایفا كردید؟
پنج كیلومتر تا بهشت چهارمین همكاری من با علیرضا افخمی است. او حالا میداند كه تواناییهای من چیست و من هم خیلی خوب میتوانم او را درك كنم. ایشان تشخیص دادند كه میتوانم نقش پلیس را بازی كنم و من هم چون به ایشان اعتماد داشتم، پذیرفتم.
پنج كیلومتر تا بهشت چه ویژگی خاصی برای شما داشت؟
به نظرم قصه آن متفاوت و گیراست. بخصوص این كه به عالم ماوراء هم اشاره دارد و این مساله برای مخاطبان هم جذاب است.
نقشتان را چقدر دوست دارید؟ آیا توانستید با آن ارتباط برقرار كنید؟
بله. نقشم در این كار مثبت است و معمولا نقشهای مثبت هم راحتتر از جانب مخاطب پذیرفته میشوند. البته تاكنون خوشبختانه هیچ یك از نقشهایم هم نزدیك به هم نبودهاند و با یكدیگر كاملا متفاوت هستند.
آیا برای بازی در این سریال با مشكل خاصی هم مواجه هستید؟
بله. معمولا كارهای مناسبتی از نظر زمان با مشكل روبهرو هستند و فشار زیادی روی گروه است. مثلا ما گاهی روزی 20 ساعت كار كردهایم، اما چون همه عوامل با عشق و علاقه كار میكنند كمتر متوجه سختیها و مشكلات هستند.
برای كدام یك از نقشهایی كه تاكنون بازی كردهاید، حس دلتنگی دارید؟
پیش از این كه نقش حاج آقا معتمدی را در سریال او یك فرشته بود بازی كنم همیشه چوپان مردان آنجلس با من بود و با او زندگی میکردم، اما بعدها معتمدی برایم به مراتب دوستداشتنیتر شد.
فكر میكنم مخاطبانتان هم بیشتر شما را به واسطه همین نقش به خاطر دارند؟
بله. چون این نقش و كلا سریال او یك فرشته بود در زمان خودش بسیار مورد توجه قرار گرفت.
هر بازیگری برای خودش و انتخابهایش حساسیتهایی قائل است. حساسیت ویژه شما برای ارائه كارهایتان چیست؟
دلم میخواهد كسانی كه با من كار میكنند تواناییها، ویژگیها و تجربههایم را بشناسند. اگر این اتفاق بیفتد 50 درصد از كار جلو رفته است. در ضمن هیچ وقت دوست ندارم به مخاطبم دروغ بگویم.
پنج كیلومتر تا بهشت چه جایگاهی در پرونده هنری شما دارد؟
جایگاه بالایی دارد و همین كه به واسطه این سریال توانستم سر سفره افطار مردم باشم برایم بسیار عزیز است.
برای ایفای نقشتان، خودتان هم به شخصه تحقیقی داشتید؟
خیر، چون هم قصه و هم راهنماییهای آقای افخمی كامل بود و نیازی به تحقیق من نداشت.
ارتباطتان با دیگر بازیگران این سریال چطور بود؟
بسیار خوب. همه بازیگران این سریال حرفهای هستند و بازی در كنار آنها برایم بسیار دلچسب است. به جرات میتوانم بگویم تمام بازیگران سریال با انرژی كامل سر كارشان حاضر میشوند.
خاكستریترین نقشی كه بازی كردید؟
نقش حمید فولادوند در سریال جوانی به كارگردانی سعید سلطانی. او یك كارمند رادیو بود و با همه چیز خصومت داشت.
اساسا دوست دارید نقشهایتان نزدیك به خودتان باشد یا نه؟
اگر فاصله داشته باشد خیلی بهتر است، چون بازیگر تلاش بیشتری برای رسیدن به آن شخصیت میكند. در ضمن تجربه تازهتر و جذابتری هم خواهد بود.
در آینده شاهد چه كاری از شما خواهیم بود؟
فعلا كاری در نوبت پخش یا اكران ندارم و فكر هم نكنم به این زودیها دیگر بازی كنم.
چرا؟
چون فضای بازیگری بخصوص در سینما بسیار آزاردهنده است و در این شرایط ترجیح میدهم مدتی كار نكنم.
پنج كیلومتر تا بهشت... .
یك كار متفاوت كه در عین حال به مخاطب تلنگر هم میزند.
گردآوری: گروه فرهنگ و هنر سیمرغ